فیک هیونجین

*_*رفیق مرموز اما عاشق^پارت ۱^
صبح زود با صدای تلفن از خواب بیدار شدم

هیونجین + ا/ت _

_شما؟

+ اولا سلام دوما چشمانت رو باز کن حداقل ببین کی زنگ زده 😂🤦🏻‍♀️

_هیونجین تورو خدا اذیت نکن بزار بخوابمم

+نوچ پاشو پاشو بیا کافه نخوابیااا

_چشم بابا بزرگ

+با مدیر صحبت کردم قراره روزی ۶ ساعت کار کنی ، روز های تعطیل از ۷ تا ۱ بعد از ظهر بقیه روز ها از ۴ تا ۷ غروب مشکلی نداری ؟

_نه این تایم عالیه مرسی ازت♡

+میبینمت

امروز روز اول کارمه پاشدم ی دوش ۱۰ مینی گرفتم و ی آرایش لایت کردم و ی سارافون آبی با ی زیر سارافونی طوسی (عکسش اسلاید دومه ) پوشیدم کیفم رو برداشتم سریع حرکت کردم دلم نمیخواست این کارو از دست بدم چون اگه از دستش میدادم دیگه نمیتونستم اجاره خونم رو بدم و کسی رو ندارم که برم پیشش بمونم (خانواده ا/ت توی ی تصادف فوت کردن) و با مقدار پس اندازی که داشتم میتونستم فقط هزینه شهریه دانشگاهم رو بدم هوفففف چقدر من بد بختم:(

حدودا ۶ ماهه هیونجین رو میشناسم پسر خوبیه و همکلاسیمه و بیشتر اوقات هوامو داره و راستش خیلی جذابه اما مرموزه گاهی دانشگاه نمیاد و بیرون از دانشگاه خیلی نمیبینمش مگه توی چند تا کافه !

اصن به من چه بعد راه افتادم و بعد ۱۵ دقیقه رسیدم به کافه

۱۰ تا کامنت
۵ تا لایک