پارت ۱۳
کوک ویو
سرمو روی بالشت گذاشتم و سه نکشید لالا
صبح
دیشب چون ساعت ۸ خوابیدم صبح ساعت ۶ بیدار شدم دیدم همه خوابن پ گوشیمو در آوردم خوبی ای که داشت این بود که نت داش و خط میداد رفتم نت گردی اکسپلورم همه مر بود از فیلمام و فیکایی آرمی ها مینوشتم عاشق فیک هاشون بودم باحال بود
ساعت ۷
سومی ویو
خیلی دلم میخواست به کوک بگمدوستش دارم ولی اون همش باهام سرد برخورد میکرد و وقتی عصبی میشد خداشاهده خودمو خیس میکردم خخخخ
ولی میخوام بهش بگم دوستش دارم یعنی قبول میکنه باید فرصت مناسبش پیش بیاد میرم بیدارشون کنم
خیلی آروم وارد اتاق دیدم کوک سرش توی گوشیه و داره میخنده خندش هوش از سرم میبره
کوک ویو
با شنیدن صدای در فهمیدم یکی اومده و اونم سومی بود ولی چرا اینطوری نگام میکنه چرا اینطوری خیره شده بهم چیزی رو صورتمه
کوک " سومی تویی
سومی " چی عا اره میگم که امروز امروز تمرین نداریم میتونین برین اینجا رو بگردین
کوک " باش ممنون
سومی " باش من رفتم
کوک " اوکی
سومی رفتو منم رفتم به ادامه کارم برسم خوب رفتم یه دوش چند مینی گرفتمو اومدم بیرون دیدم جیمین هیونگ بیداره
کوک " جیمین شی صبح بخیر
جیمین " صبح بخیر امروز زود بیدار شدی
کوک " اره دیشب ساعت ۸ خوابیدم بخاطر اونه
جیمین " اووووو راستی سومی نیومد بیدار کنه
کوک " اوم صبی اومد گفت که امروز تمرین نیس پ کسی رو بیدار نکرد
جیمین " اوکی
رفتیم پایین که یچی واس خوردن پیدا کنم ولی با چیزی که دیدم .....
سرمو روی بالشت گذاشتم و سه نکشید لالا
صبح
دیشب چون ساعت ۸ خوابیدم صبح ساعت ۶ بیدار شدم دیدم همه خوابن پ گوشیمو در آوردم خوبی ای که داشت این بود که نت داش و خط میداد رفتم نت گردی اکسپلورم همه مر بود از فیلمام و فیکایی آرمی ها مینوشتم عاشق فیک هاشون بودم باحال بود
ساعت ۷
سومی ویو
خیلی دلم میخواست به کوک بگمدوستش دارم ولی اون همش باهام سرد برخورد میکرد و وقتی عصبی میشد خداشاهده خودمو خیس میکردم خخخخ
ولی میخوام بهش بگم دوستش دارم یعنی قبول میکنه باید فرصت مناسبش پیش بیاد میرم بیدارشون کنم
خیلی آروم وارد اتاق دیدم کوک سرش توی گوشیه و داره میخنده خندش هوش از سرم میبره
کوک ویو
با شنیدن صدای در فهمیدم یکی اومده و اونم سومی بود ولی چرا اینطوری نگام میکنه چرا اینطوری خیره شده بهم چیزی رو صورتمه
کوک " سومی تویی
سومی " چی عا اره میگم که امروز امروز تمرین نداریم میتونین برین اینجا رو بگردین
کوک " باش ممنون
سومی " باش من رفتم
کوک " اوکی
سومی رفتو منم رفتم به ادامه کارم برسم خوب رفتم یه دوش چند مینی گرفتمو اومدم بیرون دیدم جیمین هیونگ بیداره
کوک " جیمین شی صبح بخیر
جیمین " صبح بخیر امروز زود بیدار شدی
کوک " اره دیشب ساعت ۸ خوابیدم بخاطر اونه
جیمین " اووووو راستی سومی نیومد بیدار کنه
کوک " اوم صبی اومد گفت که امروز تمرین نیس پ کسی رو بیدار نکرد
جیمین " اوکی
رفتیم پایین که یچی واس خوردن پیدا کنم ولی با چیزی که دیدم .....
۴.۹k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.