بومگیو : این کیه؟
بومگیو : این کیه؟
صدا: منم...
بومگیو: خب اسمت و بگو!
صدا : نمیخوام بدونی کیم فقط راحت تو بغلم گریه کن!
بومگیو : ولی صدات خیلی شبیه تهیون!
صدا : ... نترس کانگ تهیون نیستم!
بومگیو: خب بگو کی هستی!
صدا: به حرفم گوش کن چشماتو ببند و برگرد و تو بغلم گریه کن؛ بعدا خودم بهت میگم کی هستم... قول میدم*
بومگیو : باشههه. ولی قول دادی!
بومگیو اروم چشم های پر اشکش رو بست و تو بغل اون فرد ناشناس گریه کرد! اون ها تا زنگ تفریح اون جا بودن و بومگیو داشت گریه میکرد!
صدا: زنگ کلاسه باید بریم! اول تو از بغلم بیا بیرون بعد برو!
بومگیو به حرف هایی که اون صدا زد گوش داد و رفت...
بومگیو: یعنی اون کی بود؟ چرا وقتی داشتم تو بغلش گریه میکردم حس خوبی داشتم؟ چرا صداش شبیه تهیون بود؟ نه بابا تهیون که نمیتونه باشه!
بومگیو به کلاس رسید و تهیون رو که مثل همیشه رو میزش لش کرده بود رو دید؛ با خودش گفت: پس تهیون نبوده! شاید نیکی بوده باشه؛ ولی اونکه امروز مدرسه نیومده! پس کی بود؟
زنگ تفریح بود بومگیو دوباره رفت پشت بوم و یه نفر اونجا بود تا خواست بره نزدیکش اون سریع دوید و رفت... بومگیو: یعنی اون کی بود؟
صدا: منم...
بومگیو: خب اسمت و بگو!
صدا : نمیخوام بدونی کیم فقط راحت تو بغلم گریه کن!
بومگیو : ولی صدات خیلی شبیه تهیون!
صدا : ... نترس کانگ تهیون نیستم!
بومگیو: خب بگو کی هستی!
صدا: به حرفم گوش کن چشماتو ببند و برگرد و تو بغلم گریه کن؛ بعدا خودم بهت میگم کی هستم... قول میدم*
بومگیو : باشههه. ولی قول دادی!
بومگیو اروم چشم های پر اشکش رو بست و تو بغل اون فرد ناشناس گریه کرد! اون ها تا زنگ تفریح اون جا بودن و بومگیو داشت گریه میکرد!
صدا: زنگ کلاسه باید بریم! اول تو از بغلم بیا بیرون بعد برو!
بومگیو به حرف هایی که اون صدا زد گوش داد و رفت...
بومگیو: یعنی اون کی بود؟ چرا وقتی داشتم تو بغلش گریه میکردم حس خوبی داشتم؟ چرا صداش شبیه تهیون بود؟ نه بابا تهیون که نمیتونه باشه!
بومگیو به کلاس رسید و تهیون رو که مثل همیشه رو میزش لش کرده بود رو دید؛ با خودش گفت: پس تهیون نبوده! شاید نیکی بوده باشه؛ ولی اونکه امروز مدرسه نیومده! پس کی بود؟
زنگ تفریح بود بومگیو دوباره رفت پشت بوم و یه نفر اونجا بود تا خواست بره نزدیکش اون سریع دوید و رفت... بومگیو: یعنی اون کی بود؟
۳.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.