°•درخواستی فلیکس دوپارتی°•

°•درخواستی فلیکس دوپارتی°•
وقتی فلیکس شوهرمونه و جلوی اعضا حالمون بد میشه p1

ا.ت ویو
امروز از صبح حالم بد بود
نمیخام به فلیکس بگم چون کمپانیه و ممکنه نگران بشه
~پرش زمانی~
روی مبل ولو شده بودم که صدای در اومد
سریع خودمو جمع و جور کردم و رفتم درو باز کنم
تا درو باز کردم با فلیکس ذوق زده و خوشحال روبرو شدم
معمولا خیلی خسته میومد خونه ولی الان...
ویو فلیکس
اعضا بهم گفته بودم که امشب بریم خونشون تا همگی پیش هم جمع بشیم
خیلی واسه این قضیه خوشحال و ذوق زده بودم
میخاستم هرچه زودتر به ا.ت بگم
ا.ت: سلام عشقم چیشده خیلی سرحالی؟
_ا.ت اعضا گفتن امشب بریم خونشون*خوشحال*
ا.ت ویو
بعد شنیدن این حرفش یکم ناراحت شدم چون حالم خیلی بد بود
و اصن حوصله هیچ جایی رو نداشتم
ولی خب نمیخام بزنم تو ذوقش
ا.ت: واقعا؟باشه بیب بریم
_وایی مرسی ا.ت واقعا مرسییی
لبخندی بهش زدم
ا.ت: الان برو لباساتو عوض کن تا ناهار بخوریم
_اوممم من ناهار نمیخام
وا یعنی چی
_من لباتو میخام بیب*لبخند شیطانی*
ا.ت: ایش برو لباساتو عوض کن ببینممم
_باشه باشه الان میرم*خنده*
ناهار خوردیم و فلیکس یکم خوابید تا شب سرحال باشه
بقیش برا پارت بعد✨🥂