فیک تهیونگ(آخرین دیدار) p36
نشستم رو کاناپه که بابا سر صحبت رو باز کرد
ا/پ. خب دخترم چه خبرا
ا/ت. فعلا که اینو من باید از شما بپرسم
پدرم خنده ای کرد
ا/پ. حالا
ا/م. دخترم این پسره که واست خواستگار اومده کیه
ا/ت. یکی از همکارام
ا/پ. تو کلینیک
ا/ت. نه بابا یارو خواننده هست خیلی هم معروفه
ا/م. آهان
فلش بک روز خواستگاری
امروز خیلی استرس دارم لباسام رو پوشیدم یه میکاپ ساده کردم و رفتم پیش مامان با ورود من بع آشپزخونه زنگ در زده شد
ا/م. دخترم درو باز کن مهمونا اومدن
ا/ت. چشم مامان جون
رفتم و درو باز کردم که پنج نفرو دم در دیدم
ا/ت. خوش اومدید بفرمایید
پ/ت. ممنونم
وارد خونه شدن تهیونگ دسته گل رو به من داد وای چقدر جذابه این مرد
رفتن نشستن و بعد از کلی صحبت قرار شد هفته بعد عروسی باشه
از اونجایی که تهیونگ و خانوادش از کره اومده بودن شب رو نزاشتیم برن هتل و خونه ما موندن
بعد از این که چراغا خاموش شد و مه رفتیم بخوابیم تقریبا بعد ده دقیقه درو اتاقم زده شد
ا/ت. بله
تهیونگ. منم
ا/ت. بیا تو
تهیونگ اومد تو و رو تخت کنار من نشست
ته. امروز خوشگل شده بودی
ا/ت. مرص تو هم جذاب شده بودی
ته. سرتو از گوشی بیاری بیرون بد نمیشه هاا
ا/ت. کار دارم نمیبینی
ته. فردا قراره بریم کره واسه خرید عروسی
ا/ت. خب باشه
ته. چقدر بی ذوقی
ا/ت. عوضش تو جای من کلی ذوق داری
ته. بعد عروسی من میدونم و تو
سرمو از گوشی آوردم بیرون
ا/ت. مثلا میخوای چه گوهی بخوری
لبخند شیطانی زد و گفت
ته. کاری که همه زن و شوهر ها انجام میدن
ا/ت. آفرین عمو جون بیا اینم شکلاتت حالا برو بشین درستو بخون
ته. یااااا ا/ت
ا/ت. چته
قیاقه مظلومی به خودش گرفت
ته. یعنی میخوای بگی منو تو....
ا/ت. خاک تو سر الان اخه بزار یه ساعت از خواستگاری بگذره بعد
ته. خوب چی کار کنم انقدر که خوشمزه ای
ا/ت. آفرین حالا برو بخواب
ته. شب بخیر
ا/ت. شب بخیر
بو.سه سطحی رو لبام زد و رفت
منم گوشیو گذاشتم کنارو خوابیدم
ا/پ. خب دخترم چه خبرا
ا/ت. فعلا که اینو من باید از شما بپرسم
پدرم خنده ای کرد
ا/پ. حالا
ا/م. دخترم این پسره که واست خواستگار اومده کیه
ا/ت. یکی از همکارام
ا/پ. تو کلینیک
ا/ت. نه بابا یارو خواننده هست خیلی هم معروفه
ا/م. آهان
فلش بک روز خواستگاری
امروز خیلی استرس دارم لباسام رو پوشیدم یه میکاپ ساده کردم و رفتم پیش مامان با ورود من بع آشپزخونه زنگ در زده شد
ا/م. دخترم درو باز کن مهمونا اومدن
ا/ت. چشم مامان جون
رفتم و درو باز کردم که پنج نفرو دم در دیدم
ا/ت. خوش اومدید بفرمایید
پ/ت. ممنونم
وارد خونه شدن تهیونگ دسته گل رو به من داد وای چقدر جذابه این مرد
رفتن نشستن و بعد از کلی صحبت قرار شد هفته بعد عروسی باشه
از اونجایی که تهیونگ و خانوادش از کره اومده بودن شب رو نزاشتیم برن هتل و خونه ما موندن
بعد از این که چراغا خاموش شد و مه رفتیم بخوابیم تقریبا بعد ده دقیقه درو اتاقم زده شد
ا/ت. بله
تهیونگ. منم
ا/ت. بیا تو
تهیونگ اومد تو و رو تخت کنار من نشست
ته. امروز خوشگل شده بودی
ا/ت. مرص تو هم جذاب شده بودی
ته. سرتو از گوشی بیاری بیرون بد نمیشه هاا
ا/ت. کار دارم نمیبینی
ته. فردا قراره بریم کره واسه خرید عروسی
ا/ت. خب باشه
ته. چقدر بی ذوقی
ا/ت. عوضش تو جای من کلی ذوق داری
ته. بعد عروسی من میدونم و تو
سرمو از گوشی آوردم بیرون
ا/ت. مثلا میخوای چه گوهی بخوری
لبخند شیطانی زد و گفت
ته. کاری که همه زن و شوهر ها انجام میدن
ا/ت. آفرین عمو جون بیا اینم شکلاتت حالا برو بشین درستو بخون
ته. یااااا ا/ت
ا/ت. چته
قیاقه مظلومی به خودش گرفت
ته. یعنی میخوای بگی منو تو....
ا/ت. خاک تو سر الان اخه بزار یه ساعت از خواستگاری بگذره بعد
ته. خوب چی کار کنم انقدر که خوشمزه ای
ا/ت. آفرین حالا برو بخواب
ته. شب بخیر
ا/ت. شب بخیر
بو.سه سطحی رو لبام زد و رفت
منم گوشیو گذاشتم کنارو خوابیدم
۳۰.۶k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.