عشق ناگهانی p:11
کوک : بزا پام به خونه برسه نشونت میدم (خنده)
ا/ت: گگگ(تقلیدشو درمیاره)
کوک: دیدمت ها (خنده)
پرش به توی سالن
ویو ا/ت:
بهترین شبزندگیم بود ..... وارد شدیم همه به احترام مون بلند شدن و دست میزدن حس خوبی بود کنار کسی هستی که دوسش داری
ویو کوک:
ا/ت منو داره دیوونه میکنه روز به روز بیشتر عاشقش میشم . دلم نمیخواد ازش دور باشم وقتی دستامو میگیره دلم پر میزنه
خیلی خب بعد میرن میشینن سر جاشون و عاقد شروع میکنه
عاقد: آیا بنده وکیلم ؟
.
.
.
.
.
.
.
ا/ت: با اجازه بزرگ تر ها بله
عاقد: مبارکه شما میتونید هم دیگه رو ببوسید
کوک: مرسی ولی ما کارامون رو گذاشتیم توی خونه (خنده )
ا/ت: کوکککک(آروم )
کوک: ببخشید ببخشید (خنده)
ویو تهیونگ: از این که حال خواهرم خوب بود و عروسی رفیق صمیمیم بود خوشحال بودم
پرشبه خونه
ا/ت: کوک خوبی ؟
کوک: اره چطور
ا/ت: هیچی
کوک: آجوما سلام همه رو جمع کن کار دارم همه هااا
آجوما: چشم پسرم
کوک: خیلی خب از این به بعد این خونه فقط مال من نيست از این روز ببعد ایشون جئون ا/ت همسر رسمی من هستن و ملکه این عمارت فهمیدین؟
همه : بله ارباب
کوک: خیلی خب برید
ا/ت: کوکی میشه انقد خجالتم ندی (کیوت)
کوک: نه نمیشه بیا بریم بالا
ا/ت : بریم
کوک: اینجا از این ببعد اتاق مشترک ما هستش دیگه
ا/ت: میدونم خودم(خنده)
کوک: کوچولو من بیا دلم برات تنگ شده (اشاره به بغلش )
ا/ت: منم (میره بغلش)
ا/ت: گگگ(تقلیدشو درمیاره)
کوک: دیدمت ها (خنده)
پرش به توی سالن
ویو ا/ت:
بهترین شبزندگیم بود ..... وارد شدیم همه به احترام مون بلند شدن و دست میزدن حس خوبی بود کنار کسی هستی که دوسش داری
ویو کوک:
ا/ت منو داره دیوونه میکنه روز به روز بیشتر عاشقش میشم . دلم نمیخواد ازش دور باشم وقتی دستامو میگیره دلم پر میزنه
خیلی خب بعد میرن میشینن سر جاشون و عاقد شروع میکنه
عاقد: آیا بنده وکیلم ؟
.
.
.
.
.
.
.
ا/ت: با اجازه بزرگ تر ها بله
عاقد: مبارکه شما میتونید هم دیگه رو ببوسید
کوک: مرسی ولی ما کارامون رو گذاشتیم توی خونه (خنده )
ا/ت: کوکککک(آروم )
کوک: ببخشید ببخشید (خنده)
ویو تهیونگ: از این که حال خواهرم خوب بود و عروسی رفیق صمیمیم بود خوشحال بودم
پرشبه خونه
ا/ت: کوک خوبی ؟
کوک: اره چطور
ا/ت: هیچی
کوک: آجوما سلام همه رو جمع کن کار دارم همه هااا
آجوما: چشم پسرم
کوک: خیلی خب از این به بعد این خونه فقط مال من نيست از این روز ببعد ایشون جئون ا/ت همسر رسمی من هستن و ملکه این عمارت فهمیدین؟
همه : بله ارباب
کوک: خیلی خب برید
ا/ت: کوکی میشه انقد خجالتم ندی (کیوت)
کوک: نه نمیشه بیا بریم بالا
ا/ت : بریم
کوک: اینجا از این ببعد اتاق مشترک ما هستش دیگه
ا/ت: میدونم خودم(خنده)
کوک: کوچولو من بیا دلم برات تنگ شده (اشاره به بغلش )
ا/ت: منم (میره بغلش)
۱۰.۲k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.