پارت ۴۷
پرش زمانی به دو هفته بعد روز آخر تعطیلات بین دو ترم دانشگاه دخترا ( ترم آخرن دیگه)
لب ساحل:
کوک ویو :
از فردا ترم آخر دانشگاه دخترا شروع میشه . امشب به عنوان شب آخر تعطیلات آمده بودیم لب ساحل . ( ساعت ۸ شب)
رو شنا دایره یا نشسته بودیم . میخواستیم جرعت حقیقت بازی کنیم . همون لحظه هوپی هیونگ اب میوشو سرکشید و بطریش گذاشت وسط و گفت شروع کنیم .
همه: اوکی.
هوپی هیونگ بطری رو چرخوند و افتاد به جیمین و تهیونگ .
ته: هیونک ج یا ح؟
جیمین: ح
ته: اوکی منحرف ترین فرد این جمع کیست؟
جیمین: ته آخه این چه سوالیه ؟....خب...خودم
همه: (خنده)
ته: آفرین بر هیونگ صادقم .
بعدش دوباره چرخوندن که افتاد به شوگا و
جین .
جین: خب شوگا ج یا ح؟
شوگا : ح
جین: اوکی . تا حالا شده لباس کسی رو اشتباهی بپوشی؟
شوگا : اره یه بار توی فنساین منو ته دوتا شورت عین هم گیرمون آمد( خدایی آخه شورت؟ )بعد من اشتباهی مال ته رو پوشیدم :/
جیمین: برات بزرگ نبود؟.....
بنگتن که منظور جیمین رو فهمیدن +لیا : .......... ( سکوت)
بقیه دخترا که نفهمیدم چی شده : پاره شدن از خنده
ا.ت: شما چرا سکوت پیشه گرفتید؟
کوک: اهم اهم .( بعد از توی ظرف میوه ها یه موز بزرگ برمیداره . یونو چی میگم؟ )
دخترا: .......😶
ا.ت ویو:
خلاصه یکم دیگه بازی کردیم و کلی خندیدیم . تا بطری افتاد سمت من و جنی خانم .......
.......................
سلااااام .
قرار بود فقط و فقط سه تا کامنت بذارین همین . آنقدر نداشتیم که خودم خسته شدم و آمدم براتون پارت گذاشتم .
لب ساحل:
کوک ویو :
از فردا ترم آخر دانشگاه دخترا شروع میشه . امشب به عنوان شب آخر تعطیلات آمده بودیم لب ساحل . ( ساعت ۸ شب)
رو شنا دایره یا نشسته بودیم . میخواستیم جرعت حقیقت بازی کنیم . همون لحظه هوپی هیونگ اب میوشو سرکشید و بطریش گذاشت وسط و گفت شروع کنیم .
همه: اوکی.
هوپی هیونگ بطری رو چرخوند و افتاد به جیمین و تهیونگ .
ته: هیونک ج یا ح؟
جیمین: ح
ته: اوکی منحرف ترین فرد این جمع کیست؟
جیمین: ته آخه این چه سوالیه ؟....خب...خودم
همه: (خنده)
ته: آفرین بر هیونگ صادقم .
بعدش دوباره چرخوندن که افتاد به شوگا و
جین .
جین: خب شوگا ج یا ح؟
شوگا : ح
جین: اوکی . تا حالا شده لباس کسی رو اشتباهی بپوشی؟
شوگا : اره یه بار توی فنساین منو ته دوتا شورت عین هم گیرمون آمد( خدایی آخه شورت؟ )بعد من اشتباهی مال ته رو پوشیدم :/
جیمین: برات بزرگ نبود؟.....
بنگتن که منظور جیمین رو فهمیدن +لیا : .......... ( سکوت)
بقیه دخترا که نفهمیدم چی شده : پاره شدن از خنده
ا.ت: شما چرا سکوت پیشه گرفتید؟
کوک: اهم اهم .( بعد از توی ظرف میوه ها یه موز بزرگ برمیداره . یونو چی میگم؟ )
دخترا: .......😶
ا.ت ویو:
خلاصه یکم دیگه بازی کردیم و کلی خندیدیم . تا بطری افتاد سمت من و جنی خانم .......
.......................
سلااااام .
قرار بود فقط و فقط سه تا کامنت بذارین همین . آنقدر نداشتیم که خودم خسته شدم و آمدم براتون پارت گذاشتم .
۴.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.