فیک shadow of death 🐢🕸فصل دوم پارت⁶
با کشیده شدن دستم توسط تهیونگ اوفتادم توی بغلش و قلبم داشت میومد تو دهنم...
تهیونگ « به چی زل زدی پرنسس
میهی « ه..هیچی
تهیونگ « باشه منم خر نفهمیدم داشتی منو میخوردی...
میهی « تسلیم
تهیونگ « ظاهرا از اینکه بغلش کرده بودم بدش نمیومد...پس محکم تر بغلش کردم و بوی شیرینش رو وارد ریه هام کردم...اگه میگفتم حسی بهش ندارم دروغ گفتم...با اومدن لونا و جیمین از هم جدا شدیم
لونا « به به کفتر های عاشققق...چطوری زن داداش
میهی « کوفت مزه نپرون
جیمین « بچه ها کافیه بریم
تهیونگ « من و میهی توی یه ماشین بودیم و جیمین و لونا هم توی یه ماشین بودن...با رسیدن به سالن بزرگی که جلسه اونجا برگزار میشد با موجی از بادیگارد و امواج و لیزر مواجح شدیم....ظاهرا اون دموک پیر خیلی از پلیس میترسید....بادیگارد ها در ماشین رو باز کردن و وقتی پیاده شدم دست میهی رو گرفتم و کمکش کردم اونم پیاده بشه....
جیمین « وقتی وارد سالن شدیم همه بلند شدن و تعظیم کردن...و البته نگاه های خریدارانه اون عوضی ها به لونا و میهی از چشمام دور نموند...سرجاهامون نشستیم و منتظر اومدن دموک مافیای رد دوم کشور شدیم....
لونا « هنوز پنج دقیقه از ورودمون نگذشته بود که دخترایی با پوشش های نامناسب به بهونه شراب مدام از سر و کول جیمین و تهیونگ بالا میرفتن...خونم به جوش اومده بود و اگه دست خودم لیوان شراب رو تو سرشون خراب میکردم...
دختر نچسب « اوه چه مافیای جنتلمنی...شراب میل داری؟
جیمین « اومدم یکی از جام ها رو بردارم که لونا نفسش رو صدا دار بیرون فرستاد و زد زیر کاز و کوزه دختره..
لونا « با خوردن آب سعی میکردم آرامشم رو حفظ کنم اما نمیشد...آخرش با دیدن دختری که جیمین رو لمس میکنه با دست زدم زیر سینی ایش و این باعث شد شکستن لیوانا صدای بدی ایجاد کنه....
دختره « هوششششش چته وحشی
لونا « در حدی نیستی باهات بحث کنم فقط همینقدر بدون باید برگردی همونجایی که بودی و دور و بر این میز نپلک...واگرنه مجبور میشم صورت قشنگت رو خط خطی کنم...
میهی « کل سالن برگشته بودن و با لذت به دعوای لونا و اون دختره گوش میدادن...انگار اومدن سینما...دختره اومد به سمت لونا حمله ور شه که صدای دستی متوقفش کرد
دموک « به به...شنیده بودم همسر پارک بزرگ جسور و ترسناکه اما الان به چشم دیدم...خوش اومدین مستر پارک و مستر کیم...گلوریا کافیه
گلوریا « اما پدرررر
لونا « واتتتتتتتتتتت..این میمون دختر اینههههه...خودم رو به جیمین نزدیک کردم و گفتم « پیس پیس...جیمینا تو میدونستی؟
جیمین « بله لیدی
لونا « میمیردی میگفتی این خر کیه
جیمین « مگه تو اجازه دادی گربه وحشی من
لونا « باور کن از دست تو و تهیونگ خودمو میکشم...ایشششش
تهیونگ « به چی زل زدی پرنسس
میهی « ه..هیچی
تهیونگ « باشه منم خر نفهمیدم داشتی منو میخوردی...
میهی « تسلیم
تهیونگ « ظاهرا از اینکه بغلش کرده بودم بدش نمیومد...پس محکم تر بغلش کردم و بوی شیرینش رو وارد ریه هام کردم...اگه میگفتم حسی بهش ندارم دروغ گفتم...با اومدن لونا و جیمین از هم جدا شدیم
لونا « به به کفتر های عاشققق...چطوری زن داداش
میهی « کوفت مزه نپرون
جیمین « بچه ها کافیه بریم
تهیونگ « من و میهی توی یه ماشین بودیم و جیمین و لونا هم توی یه ماشین بودن...با رسیدن به سالن بزرگی که جلسه اونجا برگزار میشد با موجی از بادیگارد و امواج و لیزر مواجح شدیم....ظاهرا اون دموک پیر خیلی از پلیس میترسید....بادیگارد ها در ماشین رو باز کردن و وقتی پیاده شدم دست میهی رو گرفتم و کمکش کردم اونم پیاده بشه....
جیمین « وقتی وارد سالن شدیم همه بلند شدن و تعظیم کردن...و البته نگاه های خریدارانه اون عوضی ها به لونا و میهی از چشمام دور نموند...سرجاهامون نشستیم و منتظر اومدن دموک مافیای رد دوم کشور شدیم....
لونا « هنوز پنج دقیقه از ورودمون نگذشته بود که دخترایی با پوشش های نامناسب به بهونه شراب مدام از سر و کول جیمین و تهیونگ بالا میرفتن...خونم به جوش اومده بود و اگه دست خودم لیوان شراب رو تو سرشون خراب میکردم...
دختر نچسب « اوه چه مافیای جنتلمنی...شراب میل داری؟
جیمین « اومدم یکی از جام ها رو بردارم که لونا نفسش رو صدا دار بیرون فرستاد و زد زیر کاز و کوزه دختره..
لونا « با خوردن آب سعی میکردم آرامشم رو حفظ کنم اما نمیشد...آخرش با دیدن دختری که جیمین رو لمس میکنه با دست زدم زیر سینی ایش و این باعث شد شکستن لیوانا صدای بدی ایجاد کنه....
دختره « هوششششش چته وحشی
لونا « در حدی نیستی باهات بحث کنم فقط همینقدر بدون باید برگردی همونجایی که بودی و دور و بر این میز نپلک...واگرنه مجبور میشم صورت قشنگت رو خط خطی کنم...
میهی « کل سالن برگشته بودن و با لذت به دعوای لونا و اون دختره گوش میدادن...انگار اومدن سینما...دختره اومد به سمت لونا حمله ور شه که صدای دستی متوقفش کرد
دموک « به به...شنیده بودم همسر پارک بزرگ جسور و ترسناکه اما الان به چشم دیدم...خوش اومدین مستر پارک و مستر کیم...گلوریا کافیه
گلوریا « اما پدرررر
لونا « واتتتتتتتتتتت..این میمون دختر اینههههه...خودم رو به جیمین نزدیک کردم و گفتم « پیس پیس...جیمینا تو میدونستی؟
جیمین « بله لیدی
لونا « میمیردی میگفتی این خر کیه
جیمین « مگه تو اجازه دادی گربه وحشی من
لونا « باور کن از دست تو و تهیونگ خودمو میکشم...ایشششش
۷۶.۹k
۱۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.