حوض خانه افکارم ماهی دارد به اندازه خیال های کودکی.
حوض خانه افکارم ماهی دارد به اندازه خیالهای کودکی.
ماهیهای رنگی افکارم سبز و آبی و نارنجیاند.
تاب میخورم روی پیچک مهربانی که دیوار قلبم را به آسمان رویا پیوند داده.
نسیم خاطرات دیروز روی گونههای باران خوردهام را نوازش میکند.
کمی تا قسمتی هوای چشمهایم شرجی میشود…
لحظههایم ارغوانی میشود.
ثانیه شمارهای زمان به باران که میرسند آرام و باوقار میشوند…
چرایش را حتی پیچک باغ هم نمیداند!
لحظهای سکوت به حرمت تمام دیروز و به عشق فردا…
شاید برکه آرزوها روزی به اقیانوس حقیقت لبخند بزند…
باور میکنم رویاهایم را تا آرزوهایم هم صدا با من، حقیقت را پیدا کنند…
ماهیهای رنگی افکارم سبز و آبی و نارنجیاند.
تاب میخورم روی پیچک مهربانی که دیوار قلبم را به آسمان رویا پیوند داده.
نسیم خاطرات دیروز روی گونههای باران خوردهام را نوازش میکند.
کمی تا قسمتی هوای چشمهایم شرجی میشود…
لحظههایم ارغوانی میشود.
ثانیه شمارهای زمان به باران که میرسند آرام و باوقار میشوند…
چرایش را حتی پیچک باغ هم نمیداند!
لحظهای سکوت به حرمت تمام دیروز و به عشق فردا…
شاید برکه آرزوها روزی به اقیانوس حقیقت لبخند بزند…
باور میکنم رویاهایم را تا آرزوهایم هم صدا با من، حقیقت را پیدا کنند…
۲۷۸
۰۶ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.