جمهوری اسلامی ایران
#جمهوری_اسلامی_ایران
#تابع_قوانین_ویسگون
#Operation_Love
#عملیات_عشق
پارت دوم
با همکاری:https://wisgoon.com/zcxty3
رسیدم ب عمارت جئون از ماشین پیاده شدم
نفس عمیقی کشیدم رو رفتم داخل عمارت
یهو جئون جلوم وایساد جلوش خم شدمو تعظیم کردم
ات: سلام اقای جئون
جونگکوک :باید خدمتکار جدید باشی نه ؟ اسمت چیه ؟
ات :پارک هلن هستم
نکته:هویت جعلی برای ورود به عمارت
ب یکی از افرادش گف قوانین و عمارتو نشون بده
جونگکوک : همراهش برو
ات: چشم
رفت داخل دفترش و افرادش کل عمارتو بهم نشون دادن
ویو جونگکوک
اون زیبا ترین دختریه ک تاحالا دیدم
میخوام همیشه جلوی چشمام باشه ....
رفتم روی میز کارم نشستم تا حواسمو جمع کارم کنم ولی اون ذهنم بیرون نمیرفت همش بهش فکر میکردم
ویو ات
کل عمارت و قوانینو نشونم دادن و رفتم لباس کارمو پوشیدم
واقعا نمیدونستم اینقد جئون جذابه
اهههههههه اتتت او توی ماموریتی حواستو جمع کن
یکی از افراد جئون اومد و گف ارباب صداتون میزنه
رفتم سمت دفترش نفس عمیق کشیدم
در زدم
ات : ارباب پارک هلن هستم
جونگکوک : بیا تو
درو بازکردم
ات : کارم داشتید ؟
جونگکوک: قهوه میخوام برو درست کن
ات : چشم ارباب
رفتم قهوه رو درست کردم و روی میز گذاشتم
ات : بفرمایید ارباب من میرم
جونگکوک : وایسا
ات : ب...بله ؟
جونگکوک : تو دوست پسر نداری که ؟
ات : نه ارباب ندارم
جونگکوک : اومم اوکی میتونی بری
جلوش خم شدم از اتاقش اومدم بیرون
همش فکرم درگیر بود ک چرا اینو ازم پرسید
رفتم داخل دستشویی و بی سیم رو برداشتم
رئیس : باهاش حرف زدی ؟
ات : اره حرف زدم باهاش خب باید چیکار کنم
رئیس : اطلاعاتی راجب جئون بگیر و بهم بگو
ات : باشه باشه
از دستشویی اومدم بیرون و رفتم سمت اتاقی ک برای خودمه
#تابع_قوانین_ویسگون
#Operation_Love
#عملیات_عشق
پارت دوم
با همکاری:https://wisgoon.com/zcxty3
رسیدم ب عمارت جئون از ماشین پیاده شدم
نفس عمیقی کشیدم رو رفتم داخل عمارت
یهو جئون جلوم وایساد جلوش خم شدمو تعظیم کردم
ات: سلام اقای جئون
جونگکوک :باید خدمتکار جدید باشی نه ؟ اسمت چیه ؟
ات :پارک هلن هستم
نکته:هویت جعلی برای ورود به عمارت
ب یکی از افرادش گف قوانین و عمارتو نشون بده
جونگکوک : همراهش برو
ات: چشم
رفت داخل دفترش و افرادش کل عمارتو بهم نشون دادن
ویو جونگکوک
اون زیبا ترین دختریه ک تاحالا دیدم
میخوام همیشه جلوی چشمام باشه ....
رفتم روی میز کارم نشستم تا حواسمو جمع کارم کنم ولی اون ذهنم بیرون نمیرفت همش بهش فکر میکردم
ویو ات
کل عمارت و قوانینو نشونم دادن و رفتم لباس کارمو پوشیدم
واقعا نمیدونستم اینقد جئون جذابه
اهههههههه اتتت او توی ماموریتی حواستو جمع کن
یکی از افراد جئون اومد و گف ارباب صداتون میزنه
رفتم سمت دفترش نفس عمیق کشیدم
در زدم
ات : ارباب پارک هلن هستم
جونگکوک : بیا تو
درو بازکردم
ات : کارم داشتید ؟
جونگکوک: قهوه میخوام برو درست کن
ات : چشم ارباب
رفتم قهوه رو درست کردم و روی میز گذاشتم
ات : بفرمایید ارباب من میرم
جونگکوک : وایسا
ات : ب...بله ؟
جونگکوک : تو دوست پسر نداری که ؟
ات : نه ارباب ندارم
جونگکوک : اومم اوکی میتونی بری
جلوش خم شدم از اتاقش اومدم بیرون
همش فکرم درگیر بود ک چرا اینو ازم پرسید
رفتم داخل دستشویی و بی سیم رو برداشتم
رئیس : باهاش حرف زدی ؟
ات : اره حرف زدم باهاش خب باید چیکار کنم
رئیس : اطلاعاتی راجب جئون بگیر و بهم بگو
ات : باشه باشه
از دستشویی اومدم بیرون و رفتم سمت اتاقی ک برای خودمه
۱۶.۵k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.