قمار عشق(۲)
و ته کمیییی خیلیییی کم دلش واسه کوک می سوزه ولی ریکشنی نشون نمی ده
فلش بک وقتی که رسیدن
ویو ته.جئون کوچولو خوابش برده بود و رسیده بودیم پس پیاده شدم و بعد با پام کوک رو تکون دادم تا بیدار بشه که آروم چشماش رو باز
ته.رسیدیم آقای خوابلو(پوزخند و مسخره)
کوک بدون حرفی پاشد و رفت پایین و پشت سر ته افتادو رفت عمارت که ته به اجوما اشاره کرد تا قوانین عمارت رو به کوک بگه و بعدم راهش رو گرفت و رفت اتاقش
ویو کوک. اون مردک عوضی که حتی اسمشم نمی دونم رفت و اجوما قوانین رو یکی یکی گفت و فهمیدم اسمش کیم تهیونگه ولی باید ارباب صداش کنم هوففففف واقعا که من به حرف استادم گوش نمی دم بعد این عوضی باید بهش بگم ارباب هه زرت تو خواب ببینه ! این اجوما روز اول گفت باید برم و اتاق ارباب رو تمیز کنم با حرص تمام رفتم سمت اتاقش و در زدم که کسی جواب نداد آروم در و باز کردم که دیدم کسی داخل نیست پس رفتم تو و شروع کردم به تمیز کردن اتاق که متوجه به ساعت جیبی شدم که رو میز بود عین این رو منم بچگی هام داشتم کمی با ساعته ور رفتم که متوجه یه خط روی ساعت شدم ساعت منم همچین آسیبی داشت هوفففف بلکه واسه اونم اونجوری شده پس گذاشتمش رو میز و بعدم به تمیز کردن اتاق ادامه دادم کمی خسته شده بودم پس رو تخت اتاق نشستم که کم کم خوابم برد
ویو ته. از جلسه اومده بودم و از یه طرفم اون جانگ عوضی خیلی رو مخم رفته بود! رفتم سمت اتاقم و در و محکم باز کردم که با صداش جسمی که رو تخت خوابیده بود با ترس از جاش پرید و سیخ وایستاد و به من زول زد با این که عصبی بودم ولی واسه اون قیافه ی کیوت و خوابلوش خندم گرفت
کوک. ا آقای کیم!(تعجب و خوابالو و گیج)
ته.کیم؟ مگه قوانین رو بهت نگفته؟
کوک.اره ولی من به کسی نمی گم ارباب!(لج و پرو)
ته.........
شرط=۱۳ لایک و ۵ کامنت
☆دلیل شرط زیاد اینه که ایده هام ته کشیدهههه☆
فلش بک وقتی که رسیدن
ویو ته.جئون کوچولو خوابش برده بود و رسیده بودیم پس پیاده شدم و بعد با پام کوک رو تکون دادم تا بیدار بشه که آروم چشماش رو باز
ته.رسیدیم آقای خوابلو(پوزخند و مسخره)
کوک بدون حرفی پاشد و رفت پایین و پشت سر ته افتادو رفت عمارت که ته به اجوما اشاره کرد تا قوانین عمارت رو به کوک بگه و بعدم راهش رو گرفت و رفت اتاقش
ویو کوک. اون مردک عوضی که حتی اسمشم نمی دونم رفت و اجوما قوانین رو یکی یکی گفت و فهمیدم اسمش کیم تهیونگه ولی باید ارباب صداش کنم هوففففف واقعا که من به حرف استادم گوش نمی دم بعد این عوضی باید بهش بگم ارباب هه زرت تو خواب ببینه ! این اجوما روز اول گفت باید برم و اتاق ارباب رو تمیز کنم با حرص تمام رفتم سمت اتاقش و در زدم که کسی جواب نداد آروم در و باز کردم که دیدم کسی داخل نیست پس رفتم تو و شروع کردم به تمیز کردن اتاق که متوجه به ساعت جیبی شدم که رو میز بود عین این رو منم بچگی هام داشتم کمی با ساعته ور رفتم که متوجه یه خط روی ساعت شدم ساعت منم همچین آسیبی داشت هوفففف بلکه واسه اونم اونجوری شده پس گذاشتمش رو میز و بعدم به تمیز کردن اتاق ادامه دادم کمی خسته شده بودم پس رو تخت اتاق نشستم که کم کم خوابم برد
ویو ته. از جلسه اومده بودم و از یه طرفم اون جانگ عوضی خیلی رو مخم رفته بود! رفتم سمت اتاقم و در و محکم باز کردم که با صداش جسمی که رو تخت خوابیده بود با ترس از جاش پرید و سیخ وایستاد و به من زول زد با این که عصبی بودم ولی واسه اون قیافه ی کیوت و خوابلوش خندم گرفت
کوک. ا آقای کیم!(تعجب و خوابالو و گیج)
ته.کیم؟ مگه قوانین رو بهت نگفته؟
کوک.اره ولی من به کسی نمی گم ارباب!(لج و پرو)
ته.........
شرط=۱۳ لایک و ۵ کامنت
☆دلیل شرط زیاد اینه که ایده هام ته کشیدهههه☆
۷.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.