داستان صدای التماس

#صدای_التماس

زمان انقلاب مرد سرمایه‌داری با دختر و زنش قصد فرار از کشور را پیدا می‌کند. مرد توان کوهپیمایی نداشت و پاسپورت داشت از مرز قانونی بازرگان رد می‌شود و زن و دخترش را دست یک قاچاقچی می‌سپارد از مرز خارج کند.

مرد پس از مدتی راه بردن زن و دختر جوان، دچار وسوسه شیطانی می‌شود و پیش چشم مادر به دختر هوس تجاوز می‌کند.

مادر هر چقدرالتماس می کند و می‌گوید او نامزد است و با سرنوشتش بازی نکند، شیطان رخصت نمی‌دهد و به ناله‌های التماس دختر و مادر بی‌پناه گوش نمی‌دهد.

مرد، پس از اجرای نقشه شوم خود، آن‌ها را در آن سوی مرز رها کرده و 40 هزار تومان می‌گیرد

در زمان برگشت دچار عذاب وجدان می‌شود و مسیر را اشتباه برگشته و در دام مأموران مرزی ترکیه می‌افتد. دست خود را بالا می‌برد ولی سرباز به او تیراندازی می‌کند.

زمان جان دادن سرباز ترک بالا سر او رسیده و می گوید مرا حلال کن من بالا بودن دست های تو را ندیدم و التماست را اصلا نشنیدم. مرد قاچاقچی داستان را می گوید و می گوید: نگران نباش این مجازات من بود و تو تقصیری نداری. ساعتی پیش من صدای التماس کسی را نمی شنیدم و خدا باید کاری می کرد تو صدای التماس مرا نمی شنیدی.

✅ازهردست بدی ازهمون دست میگیری
itaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
دیدگاه ها (۲)

🌸🍃🌸🍃🌸🌸#تدبردرقرآن #آیه‌ای_آرامش🌸 إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ...

طنز

📔 #حکایت_پندآموزآدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

black flower(p,289)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط