●وقتی فکر میکردی یه دوست عادیه ■pt22
دکتر:
ا.ت ، ا.ت بیدار شو، پلیس ها اومدن...
بیدار شدم ، نشستم رو تخت، برام ویلچر آوردن و نشستم روش ، منو بردن داخل یه اتاقی بهم لباس دادن و یه پرستار کمکم کرد که بپوشم، بعد از اینکه پوشیدم منو بردن پیش پلیسا...اصلا حالم خوب نبود، اتفاقی که دیر روز افتاده بود رو نمیتونستم باور کنم، همش امید دارم که جیمین زنده باشه...
با پلیسا راه افتادیم سمت اداره ی پلیس...منو بردن اتاق بازجویی یه سه نفر هم اونجا بودن، حتما شاهدن...دوتاشون جوون بودن و یکی هم نو جوون بود...
اونا همسایه های داکو بودن، موقع شکوندن محفظه دیدمشون...فقط اومده بودن اونجا که ببینن که من الکی حرف میزنم یا نه...
نشستم رو صندلی اتاق بازجویی..
پلیس:
من فقط میخوام چند تا سوال ازت بپرسم تا ببینم اونجا چه خبر شده بود...میشه بگی اونجا چی کار میکردی؟
ا.ت:
...
پلیس:
خواهش میکنم جواب بده کاری نکن با زور ازت جواب بگیریم، شاید به خودت هم کمک کرد...میشه بگی اونجا چی کار میکردی؟
ا.ت:
(با ناراحتی) م...منو گ...گ.روگان گرفته بودن...
پلیس:
خانم ا.ت میتونی بهمون بگی اون شخصی که تورو گروگان گرفته بود کی بود؟ اگه نمیدونی کی بود میشه بگی چه شکلی بود؟
ا.ت:
م...من میدونم کی بود...(چشماش یکم اشک جمع شده...)
پلیس:
میتونی اسم گروگان گیر رو بگی خانم ا.ت...
ا.ت:
د..داکو
پلیس:
فامیلیش رو میدونی؟
یک بار از کانگهو شنیده بودم ، دقیق یادم نیست...
ا.ت:
ی..یادم نیست.
پلیس:
میتونی بگی قیافش چشکلی بود؟
یه دفتر دادن دست پلیس و من هم گفتم:
صورتش لوزی شکل بود.....ابروهاش عادی بود....چشماش ریز و خاکستری بود....معلوم بود دو رگه هست و کامل کرهای نیست....دماغش دایره ای شکل و کوچیک بود...موهاش توسی و قهوهای شکل بود....ف..فکر کنم 19 سالش باشه...
پلیس:
ممنونم خانم ا.ت
شکلی که گفته بودم رو نشونم داد، واقعا شبیش شده بود، زدن تو سیستم و عکسش و کارت شناساییش رو آورد، درواقع 18 سالش بود...
اسم کاملشم...
داکو ساشامی بود... دو رگه بود، مامانش ژاپنی و باباش کرهای
دوباره رفتیم سر بازجویی
پلیس:
خانم ا.ت میدونید برای چی گروگان گرفته بودتتون؟
ا.ت:
ب..بله
پلیس:
میتونید بگید؟
ا.ت:
چ..چون منو دوست داشت ولی من با یکی دیگه هستم(گریه کردن)
پلیس:
میتونید توضیح بدید؟
ا.ت:
من و جیمین شیش ماهه که همو میشناسیم، یک روز فقط یک روز همو دیدیم(منظور به داکو)...فرداش بهش گفتم که باهمیم ولی بعد منو بیهوش کرد و گذاشت داخل اون محفظه ی شیشه ای...(گریه کردن)
پلیس:
خانم ا.ت آرامش خودتونو حفظ کنین(بچه چطور میتونه؟!)آیا تو اون ثانحه کسی دیگه ای غیر از شما و داکو بوده؟
ا.ت:
*گریه کردن* ب..بله، دوتا بادیگارد که گفت دوست داره کارشونو تموم کنه و...و ج..جیمین *گریه کردن*
پلیس:
ممنونم خانم ا.ت ، کارتون اینجا تموم شده، میتونید برید به بخش اعطلاعات تا اطلاعات به دست اومده رو چک کنید.
ا.ت:
*گریه کردن* ممنون
یکیرو فرستاد تا منو ببره اتاق اطلاعات، کمکم کرد تا بشینم رو ویلچر، رفتیم سمت اتاق اطلاعات...وارد اتاق اطلاعات شدیم..
منشی:
سلام چی کار میتونم براتون کنم؟
هدایت کنندم:
اطلاعات شمارهی 1265 میخوایم...
منشی:
چشم....*زنگ زدن به تلفن*سلام لطفا اطلاعات کد 1265 بفرستید...
رفتیم یه گوشه رو صندلی نشستیم...
یکم بعد...
منشی:
کد 1265 اومد، لطفا بیاین...
رفتیم و اطلاعات رو ازش گرفتیم(رو برگه چاپ شده)
ایندفعه زیاد تایپ کردم...
لایک دیگه❤🥺
ا.ت ، ا.ت بیدار شو، پلیس ها اومدن...
بیدار شدم ، نشستم رو تخت، برام ویلچر آوردن و نشستم روش ، منو بردن داخل یه اتاقی بهم لباس دادن و یه پرستار کمکم کرد که بپوشم، بعد از اینکه پوشیدم منو بردن پیش پلیسا...اصلا حالم خوب نبود، اتفاقی که دیر روز افتاده بود رو نمیتونستم باور کنم، همش امید دارم که جیمین زنده باشه...
با پلیسا راه افتادیم سمت اداره ی پلیس...منو بردن اتاق بازجویی یه سه نفر هم اونجا بودن، حتما شاهدن...دوتاشون جوون بودن و یکی هم نو جوون بود...
اونا همسایه های داکو بودن، موقع شکوندن محفظه دیدمشون...فقط اومده بودن اونجا که ببینن که من الکی حرف میزنم یا نه...
نشستم رو صندلی اتاق بازجویی..
پلیس:
من فقط میخوام چند تا سوال ازت بپرسم تا ببینم اونجا چه خبر شده بود...میشه بگی اونجا چی کار میکردی؟
ا.ت:
...
پلیس:
خواهش میکنم جواب بده کاری نکن با زور ازت جواب بگیریم، شاید به خودت هم کمک کرد...میشه بگی اونجا چی کار میکردی؟
ا.ت:
(با ناراحتی) م...منو گ...گ.روگان گرفته بودن...
پلیس:
خانم ا.ت میتونی بهمون بگی اون شخصی که تورو گروگان گرفته بود کی بود؟ اگه نمیدونی کی بود میشه بگی چه شکلی بود؟
ا.ت:
م...من میدونم کی بود...(چشماش یکم اشک جمع شده...)
پلیس:
میتونی اسم گروگان گیر رو بگی خانم ا.ت...
ا.ت:
د..داکو
پلیس:
فامیلیش رو میدونی؟
یک بار از کانگهو شنیده بودم ، دقیق یادم نیست...
ا.ت:
ی..یادم نیست.
پلیس:
میتونی بگی قیافش چشکلی بود؟
یه دفتر دادن دست پلیس و من هم گفتم:
صورتش لوزی شکل بود.....ابروهاش عادی بود....چشماش ریز و خاکستری بود....معلوم بود دو رگه هست و کامل کرهای نیست....دماغش دایره ای شکل و کوچیک بود...موهاش توسی و قهوهای شکل بود....ف..فکر کنم 19 سالش باشه...
پلیس:
ممنونم خانم ا.ت
شکلی که گفته بودم رو نشونم داد، واقعا شبیش شده بود، زدن تو سیستم و عکسش و کارت شناساییش رو آورد، درواقع 18 سالش بود...
اسم کاملشم...
داکو ساشامی بود... دو رگه بود، مامانش ژاپنی و باباش کرهای
دوباره رفتیم سر بازجویی
پلیس:
خانم ا.ت میدونید برای چی گروگان گرفته بودتتون؟
ا.ت:
ب..بله
پلیس:
میتونید بگید؟
ا.ت:
چ..چون منو دوست داشت ولی من با یکی دیگه هستم(گریه کردن)
پلیس:
میتونید توضیح بدید؟
ا.ت:
من و جیمین شیش ماهه که همو میشناسیم، یک روز فقط یک روز همو دیدیم(منظور به داکو)...فرداش بهش گفتم که باهمیم ولی بعد منو بیهوش کرد و گذاشت داخل اون محفظه ی شیشه ای...(گریه کردن)
پلیس:
خانم ا.ت آرامش خودتونو حفظ کنین(بچه چطور میتونه؟!)آیا تو اون ثانحه کسی دیگه ای غیر از شما و داکو بوده؟
ا.ت:
*گریه کردن* ب..بله، دوتا بادیگارد که گفت دوست داره کارشونو تموم کنه و...و ج..جیمین *گریه کردن*
پلیس:
ممنونم خانم ا.ت ، کارتون اینجا تموم شده، میتونید برید به بخش اعطلاعات تا اطلاعات به دست اومده رو چک کنید.
ا.ت:
*گریه کردن* ممنون
یکیرو فرستاد تا منو ببره اتاق اطلاعات، کمکم کرد تا بشینم رو ویلچر، رفتیم سمت اتاق اطلاعات...وارد اتاق اطلاعات شدیم..
منشی:
سلام چی کار میتونم براتون کنم؟
هدایت کنندم:
اطلاعات شمارهی 1265 میخوایم...
منشی:
چشم....*زنگ زدن به تلفن*سلام لطفا اطلاعات کد 1265 بفرستید...
رفتیم یه گوشه رو صندلی نشستیم...
یکم بعد...
منشی:
کد 1265 اومد، لطفا بیاین...
رفتیم و اطلاعات رو ازش گرفتیم(رو برگه چاپ شده)
ایندفعه زیاد تایپ کردم...
لایک دیگه❤🥺
۱۹.۱k
۰۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.