انتقامی که به عشق منجر شد پارت سوم
#انتقامی_کهبه_عشق_منجر_شد_پارت_سوم
ماشینو راه انداختم و رفتیم سمت بازار تو راه همیچیو بهش گفتم
دینو:نههه جان من جدی میگی
من_جون تو که میخوام دنیا باشه ولی تو نباشی
چپ چپ نگام کرد
من_امم نه چیزه همونو برعکس کن جدی گفتم
دینا_یعنی الان تو کاملا قانونی و شدی ریس شرکت بابات و😮
من_نه غیر قانونی شرکت ازش بالا کشیدم
دینو_شوخی نکردم
من_خو چرت و پرت چرا میگی حالا به مناسبت این بستنی مهمون توبزن بریم
دینو_چییی برو بابا به من چه تو ریس شدی من بستنی بدم و باید بدی
من_نوچ بهترین دوستت عشقت نفست جیگرت همه کست ریس شده باید شیرینی بدی باو
دینو_ایش ایش جمعش کن بابا
من_من که امشب بستنیو میخورم به حساب تو حالا ببین
رسیدیم به پاساژ ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم
رفتیم تو
من_هوففف بر پدر پدر پردر پله لعنت داشتیم نفس نفس زنان از پله بالا میرفایم هنه چپ چپ نگامون میکردن ایشششششش چشاون چپ شه ایشالا
(فک نکنید ما خیلی زرنگیمو اینا نه اسانسور دور بود وگرنه نقد زجر نمیکشیدم)
اخیششش رسیدیم یهو یادم اومد گوشیمو نیاوردم
من_نهههههههه
یهو همه انگار جن زده ها برگشتن سمتم
دینو_یا خو خدا چیشده
من_گوشیم گوشیمو جا گذاشتم تو ماشین الان اینهنه پلرو باید دوباره برم پاینن و بیام بالا😨
یعنی قشنگ همه با نگاهشون فوهش بارونم کردن و رفتن پی زنگیشون
دینو_ای بمیری زهره ترک شدم بیا برو یالا
با نق و نوق رفتم پایین گوشیمو برداشتم انداختم تو کیفم و در ماشین بستم و قفلش کردم اومدم برم بالا که خوردم به یه کور خدا نگم چیکارش نکنه
ولی عجب صحنه ای شدا بودا برا اینکه نیفته کمرمو چسبید منم که اینه چوب خشک خوب بزار ببینم کیه همینجور صورتشو نگا میکردم دیدم داره زیادی سه میشه خودمو کشیدم کنار یه چشم غره بهش رفتمو اومدمبرم داخل پاساژ که نطقش باز شد
_یه عذر خواهی چیزی
برگشتم سمتش خیلی جدی نگاش کردم
من_ببخشیدا شما به من خوردین من عذرخواهی کنم والا زده به من الان نطقم میکنه
پرید وسط حرفم
_هو اروم پیاده شو باهم بریم خانوم کوچلو ریز میبینمت
یه پوزخند زدم
من_پس حتما یه چشم پزشکی برین شاید دارین کور میشسن خبر ندارین اها داشت یادم میرفت روان پزشکیم برین اخه حتما مشکلی دارید که میزنید به مردم تا ازتون عذر خواهی کنن و دیگه اجازه ندادم حرف بزنه راهمو کشیدم رفتم تو پاساژ با بدبختی دوباره اونهمه پله رو رفتم بالا بعلهههههه
دینو از خودم گذشته داره جدمو مستفیض میکنه😁 زدم رو کمرش که زارت پخش زمین شد اینن ننه عجب صحنه ای بودا
بازم خوبه چند نفر بیشتر حواسشون به ما نبود که البته رفتن تو افق محو شدن
حالا شانسم نداریما اگه من بودم الان تا کره جنوبیم خبر دار میشدن والا
به چشم غره از جاش بلند شد
دینو_ابروم رفت یه اهنی اوهونی گاوخر
...
ماشینو راه انداختم و رفتیم سمت بازار تو راه همیچیو بهش گفتم
دینو:نههه جان من جدی میگی
من_جون تو که میخوام دنیا باشه ولی تو نباشی
چپ چپ نگام کرد
من_امم نه چیزه همونو برعکس کن جدی گفتم
دینا_یعنی الان تو کاملا قانونی و شدی ریس شرکت بابات و😮
من_نه غیر قانونی شرکت ازش بالا کشیدم
دینو_شوخی نکردم
من_خو چرت و پرت چرا میگی حالا به مناسبت این بستنی مهمون توبزن بریم
دینو_چییی برو بابا به من چه تو ریس شدی من بستنی بدم و باید بدی
من_نوچ بهترین دوستت عشقت نفست جیگرت همه کست ریس شده باید شیرینی بدی باو
دینو_ایش ایش جمعش کن بابا
من_من که امشب بستنیو میخورم به حساب تو حالا ببین
رسیدیم به پاساژ ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم
رفتیم تو
من_هوففف بر پدر پدر پردر پله لعنت داشتیم نفس نفس زنان از پله بالا میرفایم هنه چپ چپ نگامون میکردن ایشششششش چشاون چپ شه ایشالا
(فک نکنید ما خیلی زرنگیمو اینا نه اسانسور دور بود وگرنه نقد زجر نمیکشیدم)
اخیششش رسیدیم یهو یادم اومد گوشیمو نیاوردم
من_نهههههههه
یهو همه انگار جن زده ها برگشتن سمتم
دینو_یا خو خدا چیشده
من_گوشیم گوشیمو جا گذاشتم تو ماشین الان اینهنه پلرو باید دوباره برم پاینن و بیام بالا😨
یعنی قشنگ همه با نگاهشون فوهش بارونم کردن و رفتن پی زنگیشون
دینو_ای بمیری زهره ترک شدم بیا برو یالا
با نق و نوق رفتم پایین گوشیمو برداشتم انداختم تو کیفم و در ماشین بستم و قفلش کردم اومدم برم بالا که خوردم به یه کور خدا نگم چیکارش نکنه
ولی عجب صحنه ای شدا بودا برا اینکه نیفته کمرمو چسبید منم که اینه چوب خشک خوب بزار ببینم کیه همینجور صورتشو نگا میکردم دیدم داره زیادی سه میشه خودمو کشیدم کنار یه چشم غره بهش رفتمو اومدمبرم داخل پاساژ که نطقش باز شد
_یه عذر خواهی چیزی
برگشتم سمتش خیلی جدی نگاش کردم
من_ببخشیدا شما به من خوردین من عذرخواهی کنم والا زده به من الان نطقم میکنه
پرید وسط حرفم
_هو اروم پیاده شو باهم بریم خانوم کوچلو ریز میبینمت
یه پوزخند زدم
من_پس حتما یه چشم پزشکی برین شاید دارین کور میشسن خبر ندارین اها داشت یادم میرفت روان پزشکیم برین اخه حتما مشکلی دارید که میزنید به مردم تا ازتون عذر خواهی کنن و دیگه اجازه ندادم حرف بزنه راهمو کشیدم رفتم تو پاساژ با بدبختی دوباره اونهمه پله رو رفتم بالا بعلهههههه
دینو از خودم گذشته داره جدمو مستفیض میکنه😁 زدم رو کمرش که زارت پخش زمین شد اینن ننه عجب صحنه ای بودا
بازم خوبه چند نفر بیشتر حواسشون به ما نبود که البته رفتن تو افق محو شدن
حالا شانسم نداریما اگه من بودم الان تا کره جنوبیم خبر دار میشدن والا
به چشم غره از جاش بلند شد
دینو_ابروم رفت یه اهنی اوهونی گاوخر
...
۳.۳k
۱۰ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.