p 2
یونا بعد از چند مین از اتاق اومد بیرون و غذا درست کرد ....
و پیتزا ، سوشی، مرغ سوخاری ،کاپ کیک ....درست کرد و اورد رو میز
یونا: تق تق تق
جیمین:بله
یونا: بیا شام بخوریم ( همه ی حرفاش رو سرد میزنه خب؟)
جیمین اومد و سر میز غذا خورد
جیمین: یونا بعد که کارت تموم شد بیا اتاق کارم کارت دارم
یونا: باشه ( بازم سرد)
جیمین: اوکی
یونا کارش تموم شد و رفت اتاق جیمین
+بله
_ خب یونا میخوام یچزی رو بهت بگم
+بگو دیگه
_خب....یونا ....میشه دوباره ....بیبیم شی👈👉🥺
+What 😳منظورت چیه
_اهههههه میگم دوباره بیبیم شی دیگه یعنی مثل زنو شوهر های واقعی شیم
+جیمین تو زدی بدنمو ناقص کردی من رفتم دکتر بهم گفت که افسردگی خفیفی دارم وای نههه( دستشو میزاره رو دهنش)
_چی گفتی؟
+جیمین من....
_یعنی من باعث این اتفاقم ( بغض)
+جیمین خب ......
و پیتزا ، سوشی، مرغ سوخاری ،کاپ کیک ....درست کرد و اورد رو میز
یونا: تق تق تق
جیمین:بله
یونا: بیا شام بخوریم ( همه ی حرفاش رو سرد میزنه خب؟)
جیمین اومد و سر میز غذا خورد
جیمین: یونا بعد که کارت تموم شد بیا اتاق کارم کارت دارم
یونا: باشه ( بازم سرد)
جیمین: اوکی
یونا کارش تموم شد و رفت اتاق جیمین
+بله
_ خب یونا میخوام یچزی رو بهت بگم
+بگو دیگه
_خب....یونا ....میشه دوباره ....بیبیم شی👈👉🥺
+What 😳منظورت چیه
_اهههههه میگم دوباره بیبیم شی دیگه یعنی مثل زنو شوهر های واقعی شیم
+جیمین تو زدی بدنمو ناقص کردی من رفتم دکتر بهم گفت که افسردگی خفیفی دارم وای نههه( دستشو میزاره رو دهنش)
_چی گفتی؟
+جیمین من....
_یعنی من باعث این اتفاقم ( بغض)
+جیمین خب ......
۳۳.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.