پرش زمانی خونه کوک
پرش زمانی خونه کوک
وضعیت
کوک دلره اشپزی میکنه ات بگریه و چشای بهم ریخته رو مبل نشسته و پاهاشو بغل کرده تهیونگ حمومه جیمینم داره تلویزیون میبینه
ات هق هق هق فین فین لرز لرز
تهیونگ از ذوی پله تا هوی ات اگه این گریت رو تمومش نکنی میزنمت
ات داره سعی میکنه گریش کنترل کنه برای اینکه اضاع رو بهتر کنه رفت روپله ها روبروی تهیونگ اومد بغلش کنه که تهیونگ پسش زد ذفت بالا ات همونجا روی پله ها نشسته بود و گریه بی صدا میکرد
جیمین دلم براراشکباب شد ولی نمیبهششم اون میخواست خودشو بکشو خیلی خود خواهه
ات
دلدرد شدیدی داشتم رفتم دو اتاقی کع بهم دادن و رفتم تو دستشوی دیدم پرود شدم حالا چجوری بهشون بگم
ته
وقتی ات اومد بغلم کنه دامنشو دیدم خونی شده تصمیم گرفتم ببخشمش رفتم تو اتاقش دیدم با گریه داره با خودش حرف میزنه
ات هق دیگه دوسم نداره اخه الان وقط پریو شدن بود دلم برای بغلای سه تا شون تنگ شده میخوام برم بغلشون (با زجه زدن)
ته رفتم بغلش کردم گفتم بخشیدیمت الان برات میریم پد میخرم کوچولو
وضعیت
کوک دلره اشپزی میکنه ات بگریه و چشای بهم ریخته رو مبل نشسته و پاهاشو بغل کرده تهیونگ حمومه جیمینم داره تلویزیون میبینه
ات هق هق هق فین فین لرز لرز
تهیونگ از ذوی پله تا هوی ات اگه این گریت رو تمومش نکنی میزنمت
ات داره سعی میکنه گریش کنترل کنه برای اینکه اضاع رو بهتر کنه رفت روپله ها روبروی تهیونگ اومد بغلش کنه که تهیونگ پسش زد ذفت بالا ات همونجا روی پله ها نشسته بود و گریه بی صدا میکرد
جیمین دلم براراشکباب شد ولی نمیبهششم اون میخواست خودشو بکشو خیلی خود خواهه
ات
دلدرد شدیدی داشتم رفتم دو اتاقی کع بهم دادن و رفتم تو دستشوی دیدم پرود شدم حالا چجوری بهشون بگم
ته
وقتی ات اومد بغلم کنه دامنشو دیدم خونی شده تصمیم گرفتم ببخشمش رفتم تو اتاقش دیدم با گریه داره با خودش حرف میزنه
ات هق دیگه دوسم نداره اخه الان وقط پریو شدن بود دلم برای بغلای سه تا شون تنگ شده میخوام برم بغلشون (با زجه زدن)
ته رفتم بغلش کردم گفتم بخشیدیمت الان برات میریم پد میخرم کوچولو
۱۲.۳k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.