Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۲۰
ملیحه: مردم خواستگار دارن باادب با شخصیت منم یکی دارم که از بی تربیتش هرچی بگم کم گفتم
سعید: ببخشید(سرشو میندازه پایین)
شیرین: بچه ها دیشب یک خواب دیدم که حالمو اشفته کرده
میکائل: چی خوابی
تا امدم دهن باز کنم بگم
سعید: شیرین به نظرم خواب بد تعریف نکنی بهتره چون به واقعیت تبدیل میشه
ملیحه:ع اره منم اینو جای خوندم
شیرین: اوم اوک
(شیرین)
بچه ها نذاشتن خوابمو تعریف کنم خوابم جوری بود که میکائل سوار قایق بودیم که میکائل منو تو اب پرتاپ کرد و هرچی دست بال میزدم میکائل نجاتم نمداد و همونجا غرق شدم شبیه این خوابمو وقتی که با میکائل اشنا شدم دیدم و الانم دوباره که دارم بهش اعتماد میکنم این خواب دیدم
به چهره میکائل نگاه کردم یعنی میتونستم دوباره به یک مافیا اعتماد کنم یانه
(۵روز بعد)
(میکائل)
۳ روز بود که از کیش امده بودیم رفتم پیش الکس که بیبینم کارها چجوری میگذره
الکس: نصف دخترا و پسرا رو فرستادم
میکائل: خوبه تو نبودنم باز خوب کارهاتون انجام دادی
الکس: حالا نوبت توعه کی شیرین تحویلم میدی
میکائل: هنوز تو کارتو انجام ندادی که
الکس: من به شیرین نیاز دارم توهم به پول من ادم هارو فرستادم دبی و کلی پول جمع کردم و البته اون جزیر که چشمت گرفته بودنش و یک حساب خارجی و یک خونه بزرگ تو دبی کلکیسون ماشین مورد فقط مونده کارتو که اگه اینارو میخوای باید شیرین بهم بدی
میکائل: شیرین میخوای چیکار کنی؟
الکس: به تو ربطی نداره
میکائل: پس منم شیرینمو نمیارم
امدم برم که صدام کرد
الکس:وایسا
وایستادم امدم روبرمو
میکائل: اگر شیرین میخوای بگو میخوای با شیرین چیکار کنی؟
Part۱۲۰
ملیحه: مردم خواستگار دارن باادب با شخصیت منم یکی دارم که از بی تربیتش هرچی بگم کم گفتم
سعید: ببخشید(سرشو میندازه پایین)
شیرین: بچه ها دیشب یک خواب دیدم که حالمو اشفته کرده
میکائل: چی خوابی
تا امدم دهن باز کنم بگم
سعید: شیرین به نظرم خواب بد تعریف نکنی بهتره چون به واقعیت تبدیل میشه
ملیحه:ع اره منم اینو جای خوندم
شیرین: اوم اوک
(شیرین)
بچه ها نذاشتن خوابمو تعریف کنم خوابم جوری بود که میکائل سوار قایق بودیم که میکائل منو تو اب پرتاپ کرد و هرچی دست بال میزدم میکائل نجاتم نمداد و همونجا غرق شدم شبیه این خوابمو وقتی که با میکائل اشنا شدم دیدم و الانم دوباره که دارم بهش اعتماد میکنم این خواب دیدم
به چهره میکائل نگاه کردم یعنی میتونستم دوباره به یک مافیا اعتماد کنم یانه
(۵روز بعد)
(میکائل)
۳ روز بود که از کیش امده بودیم رفتم پیش الکس که بیبینم کارها چجوری میگذره
الکس: نصف دخترا و پسرا رو فرستادم
میکائل: خوبه تو نبودنم باز خوب کارهاتون انجام دادی
الکس: حالا نوبت توعه کی شیرین تحویلم میدی
میکائل: هنوز تو کارتو انجام ندادی که
الکس: من به شیرین نیاز دارم توهم به پول من ادم هارو فرستادم دبی و کلی پول جمع کردم و البته اون جزیر که چشمت گرفته بودنش و یک حساب خارجی و یک خونه بزرگ تو دبی کلکیسون ماشین مورد فقط مونده کارتو که اگه اینارو میخوای باید شیرین بهم بدی
میکائل: شیرین میخوای چیکار کنی؟
الکس: به تو ربطی نداره
میکائل: پس منم شیرینمو نمیارم
امدم برم که صدام کرد
الکس:وایسا
وایستادم امدم روبرمو
میکائل: اگر شیرین میخوای بگو میخوای با شیرین چیکار کنی؟
۵.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.