بدبوی PT1
پارت اول
بدبوی
های من ا.تم ۲۳ سالمه و خانوادم مافیا هستن و ...
های من جونگ کوکم ۲۷ سالمه مافیام
علامت ها
مامان ا.ت =
پدر ا.ت÷
آجوما ¥
ا.ت+
کوک_
ویو ا.ت
صبح با نور خورشید بیدار شدم صدای نق نق های مامانم میمیومد ( ایرانی شدع :| )
¥ا.ت دخترم بیا صبحونه حاضرع
+اومدم اجوما
رفتم پایین صبحونه خوردم ک بعدش بابام سکوت رو شکست
÷ا.ت دخترم دارع واست خواستگار میاد ( دیگه واقعا ایرانی شدع )
+هااااااااا(بدبخت تو شکه )
=دخترم ببین اگع ازدواج نکنی شرکت رو هوا هست
+اوما میدونی منم انسانم من ی نفر دیگه رو میخوام حالا خانواده مارو ببین
÷دخترم میتونی جدا بشی
=ارع بعد چند مدت
+واقعا
÷ارع دخترم
+باش آپا
=دخترم برو خرید واسه شب ( یدونه ازین مامانا)
+اوک اوما
راوی :
ا.ت رفت و خنزل پنزل خرید و اومدع خونع
ویو ا.ت
عااا ساعت 8 میان پس رفتم ی دوش 30 مینی بگیرم
(خا دوش گرفت )
اومدم بیرون و ی لباس باز و کیوت دارک پوشیدم
و منتظر موندم تا بیان
ویو کوک :
من عاشق ا.ت شدم من اون دخترو داخل بار دیدم و بله عاشق شدم برای همین ب پدرش گفتم ک شرکت هات درصدش میاد پایین اگع دخترت باهم ازدواج کنه میتونم کمک کنم اونم گفت اگع دخترم قبول کنع )
راوی
دینگ دینگ ( مثلا صدای زنگ😂🐈)
÷عااا سلام پسرم کوک خوش اومدی
=سلام پسرم خوش اومدی
ویو کوک
سلام احوال پرسی کردم با اوما و آپا ولی بعدش با دیدن ا.ت محوش شدم مخصوصا اون لباسش ک رون های پاش ک سفید بود ( یاععع بعد این فیک چشاتون رو با اسید بشورین )
+سلام
_سلام خوبی
+عا ممنون چرا دم در بیاین داخل ( باز ایرانی شدع )
_ ممنون
راوی همه رفتن نشستن و قرار برای عروسی و اینا گذاشتیم قرار شدع ا.ت برع خونه کوک ( خب ا.ت رفتن خونه کوک )
ویو ا.ت
عااا این پسرع هنوز نیومدم دارع الکل میخورع
ولی بعدش با دستای گرم ینفر ک دورم حلقه شدع بود خشکم زد برگشتم دیدم پسرع هست میخواستم خودمو جدا کنم ک میخواست ببوستتم ولی نزاشتم و رفتم اتاق خوابیدم ( اتاق ا.ت و کوک جداست )
صبح بیدار شدم و رفتم پایین ک یهو...
شرایطع: 3 عضو
بدبوی
های من ا.تم ۲۳ سالمه و خانوادم مافیا هستن و ...
های من جونگ کوکم ۲۷ سالمه مافیام
علامت ها
مامان ا.ت =
پدر ا.ت÷
آجوما ¥
ا.ت+
کوک_
ویو ا.ت
صبح با نور خورشید بیدار شدم صدای نق نق های مامانم میمیومد ( ایرانی شدع :| )
¥ا.ت دخترم بیا صبحونه حاضرع
+اومدم اجوما
رفتم پایین صبحونه خوردم ک بعدش بابام سکوت رو شکست
÷ا.ت دخترم دارع واست خواستگار میاد ( دیگه واقعا ایرانی شدع )
+هااااااااا(بدبخت تو شکه )
=دخترم ببین اگع ازدواج نکنی شرکت رو هوا هست
+اوما میدونی منم انسانم من ی نفر دیگه رو میخوام حالا خانواده مارو ببین
÷دخترم میتونی جدا بشی
=ارع بعد چند مدت
+واقعا
÷ارع دخترم
+باش آپا
=دخترم برو خرید واسه شب ( یدونه ازین مامانا)
+اوک اوما
راوی :
ا.ت رفت و خنزل پنزل خرید و اومدع خونع
ویو ا.ت
عااا ساعت 8 میان پس رفتم ی دوش 30 مینی بگیرم
(خا دوش گرفت )
اومدم بیرون و ی لباس باز و کیوت دارک پوشیدم
و منتظر موندم تا بیان
ویو کوک :
من عاشق ا.ت شدم من اون دخترو داخل بار دیدم و بله عاشق شدم برای همین ب پدرش گفتم ک شرکت هات درصدش میاد پایین اگع دخترت باهم ازدواج کنه میتونم کمک کنم اونم گفت اگع دخترم قبول کنع )
راوی
دینگ دینگ ( مثلا صدای زنگ😂🐈)
÷عااا سلام پسرم کوک خوش اومدی
=سلام پسرم خوش اومدی
ویو کوک
سلام احوال پرسی کردم با اوما و آپا ولی بعدش با دیدن ا.ت محوش شدم مخصوصا اون لباسش ک رون های پاش ک سفید بود ( یاععع بعد این فیک چشاتون رو با اسید بشورین )
+سلام
_سلام خوبی
+عا ممنون چرا دم در بیاین داخل ( باز ایرانی شدع )
_ ممنون
راوی همه رفتن نشستن و قرار برای عروسی و اینا گذاشتیم قرار شدع ا.ت برع خونه کوک ( خب ا.ت رفتن خونه کوک )
ویو ا.ت
عااا این پسرع هنوز نیومدم دارع الکل میخورع
ولی بعدش با دستای گرم ینفر ک دورم حلقه شدع بود خشکم زد برگشتم دیدم پسرع هست میخواستم خودمو جدا کنم ک میخواست ببوستتم ولی نزاشتم و رفتم اتاق خوابیدم ( اتاق ا.ت و کوک جداست )
صبح بیدار شدم و رفتم پایین ک یهو...
شرایطع: 3 عضو
۹.۸k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.