پارت 17 i heat my self
چانیول : از دیدنتون خوشبختم ا.ت شی
ا.ت هم با گونه هایی کمی سرخ دستشو با تردید جلو برد و به دست چانیول رسوند و اونو کمی فشرد
ا.ت : منم از دیدنتون خوشبختم سونبه
چانیول: مث اینکه جیمین و این کیوت خانم باهم همکلاس بودن درسته؟
یونگی : بلههه و خیلیی هم باهم صمیمین
چانیول : از نگاه هایی که به میکنن کاملاااا میفهمم ... خب بچه ها بریم مدرسه که الان زنگ صف رو میزننا
همه داشتن میرفتن که یونگی دید ا.ت باهاش نمیاد
یونگی : ا.ت بیا دیگه چرا ایستادی؟
ا.ت: منتظرم جونگین بیادش با اون میام داداشی
یونگی جوری که چانیول بشنوه : یعنی سرویسم کرده با این جونگین جونگین
جیمین با پوزخند : اهاا همون کیم جونگین نچسبو میگی؟
ا.ت : با دوست من درست حرف بزن پارک جیمین
با چشم و ابرو برای همدیگه خط و نشون میکشیدن که یونگی و چانیول سعی کردن اون دوتا رو باهم اشتی بدن
چانیول : اوکی اوکی ما میریم تو هم با جونگین به ما ملحق شو کیوتی *همون لحظه دست جیمین رو کشید و با خودش به طرف حیاط مدرسه برد
ا.ت از اینکه کسی رو داره که ازش حمایت میکنه در برابر اون پارک کوچولو خوشحال بود و لبخندی به چانیول تحویل داد و سرش رو به نشون تایید بالا پایین کرد
روشو از اونها برگردوند و با گرفتن بند های کیفش منتظر دوست عزیزش شد
بعد از 5 مین جونگین از یه ماشین پیاده شد و با یه حالت اخمو در ماشین رو بست و کیف رو روی کولش گذاشت
ا.ت با دیدن جونگین ذوق زده شد و حتی از سر شوق چند بار بالا پایین پرید و از همون فاصله زیاد داد زد : جونگیناااا
و برای اون دوست کوچولوی اخمالو دستاشو تا اونجایی که میتونست بالا برد و تکون داد
جونگین با شنیدن صدای اشنا سرشو به طرف صدا چرخوند و با دیدن دختر دوست داشتینش لبخند زد و با سرعت به طرف اون دوید و اونو بغل کرد . ا.ت هم اونو به گرمی بغل کرد و به خودش فشرد
جوگین : دم برات تنگ شده بود ا.ت 🥺
ا.ت: منم همینطور🥺
ا.ت: خب بیا بریم تو بقیه منتظرمونن
ا.ت هم با گونه هایی کمی سرخ دستشو با تردید جلو برد و به دست چانیول رسوند و اونو کمی فشرد
ا.ت : منم از دیدنتون خوشبختم سونبه
چانیول: مث اینکه جیمین و این کیوت خانم باهم همکلاس بودن درسته؟
یونگی : بلههه و خیلیی هم باهم صمیمین
چانیول : از نگاه هایی که به میکنن کاملاااا میفهمم ... خب بچه ها بریم مدرسه که الان زنگ صف رو میزننا
همه داشتن میرفتن که یونگی دید ا.ت باهاش نمیاد
یونگی : ا.ت بیا دیگه چرا ایستادی؟
ا.ت: منتظرم جونگین بیادش با اون میام داداشی
یونگی جوری که چانیول بشنوه : یعنی سرویسم کرده با این جونگین جونگین
جیمین با پوزخند : اهاا همون کیم جونگین نچسبو میگی؟
ا.ت : با دوست من درست حرف بزن پارک جیمین
با چشم و ابرو برای همدیگه خط و نشون میکشیدن که یونگی و چانیول سعی کردن اون دوتا رو باهم اشتی بدن
چانیول : اوکی اوکی ما میریم تو هم با جونگین به ما ملحق شو کیوتی *همون لحظه دست جیمین رو کشید و با خودش به طرف حیاط مدرسه برد
ا.ت از اینکه کسی رو داره که ازش حمایت میکنه در برابر اون پارک کوچولو خوشحال بود و لبخندی به چانیول تحویل داد و سرش رو به نشون تایید بالا پایین کرد
روشو از اونها برگردوند و با گرفتن بند های کیفش منتظر دوست عزیزش شد
بعد از 5 مین جونگین از یه ماشین پیاده شد و با یه حالت اخمو در ماشین رو بست و کیف رو روی کولش گذاشت
ا.ت با دیدن جونگین ذوق زده شد و حتی از سر شوق چند بار بالا پایین پرید و از همون فاصله زیاد داد زد : جونگیناااا
و برای اون دوست کوچولوی اخمالو دستاشو تا اونجایی که میتونست بالا برد و تکون داد
جونگین با شنیدن صدای اشنا سرشو به طرف صدا چرخوند و با دیدن دختر دوست داشتینش لبخند زد و با سرعت به طرف اون دوید و اونو بغل کرد . ا.ت هم اونو به گرمی بغل کرد و به خودش فشرد
جوگین : دم برات تنگ شده بود ا.ت 🥺
ا.ت: منم همینطور🥺
ا.ت: خب بیا بریم تو بقیه منتظرمونن
۱۸.۰k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.