تو مال منی
موقع خواب شده بود کوک رفت یه طرف تخت دراز کشید و بعد چند دقیقه تهیونگ اومد کوک روشو اونوری کرد تهیونگ هم دید کوک اینجوری میکنه عصبی شد کوک رو کشید تو بغلش که کوک با حرص خواست از بغلش در بیاد
تهیونگ:جرعت داری در بیا(بم)
کوک:تهیونگ ولم کن
تهیونگ :بگیر بخواب
کوک هم مجبور شد بخوابه چون میدونست دوباره با تهیونگ دعواش میشه و خودشم نمیتونست بدون بغل تهیونگ راحت بخوابه
فردا صبح
ویو کوک
بیدار شدم تهیونگ هنوز خواب بود رفتم حموم در اومدم که دیدم رو تخت نشسته و داره موهاشو شونه میزنه بدون توجه بهش لباسم رو برداشتم و پوشیدم
(اهم اهم تو حموم پوشید😂)
رفتم پایین میز چیده شده بود نشستم بعد چند دقیقه جیمین اومد
جیمین:کوککککک
کوک:چیشده
جیمین:میای امروز بریم بیرون؟
کوک:کجا؟
جیمین: خب بریم اممممم
جی هوپ:شما دوتا هیچ جا نمیرید
جیمین:نظر خواستیم؟
جی هوپ:من و تهیونگ و بقیه اجازه نمیدیم
کوک:اونوقت چرا؟
جی هوپ:چند ماه پیش رو یادتون نیس رفتید بیرون ساعت ۵ صبح برگشتید و مست بودید
کوک : اه میخوایم بریم
جیمین:اینبار مست نمیکنیم
شوگا:نمیرید بیرون
جیمین:هوییییییی چرا؟ مگه ما بچه ایم؟(اخم)
کوک:راست میگه مگه ما بچ.....
تهیونگ:کوک هیچ جا نمیره
جیمین هم همینطور
جیمین:چراااا اونوقت من ازت بزرگترما😠
تهیونگ :همین که گفتم
جیمین:کوک نمیخوای چیزی بگی؟
کوک:.......
جین:کوک بدبخت جرعت نداره که یاع یاع یاع توهم نمیری
جیمین:باشه
(ولی چی تو مغز جیمین میگذره کسی خبر نداره که😏😈)
تهیونگ:جرعت داری در بیا(بم)
کوک:تهیونگ ولم کن
تهیونگ :بگیر بخواب
کوک هم مجبور شد بخوابه چون میدونست دوباره با تهیونگ دعواش میشه و خودشم نمیتونست بدون بغل تهیونگ راحت بخوابه
فردا صبح
ویو کوک
بیدار شدم تهیونگ هنوز خواب بود رفتم حموم در اومدم که دیدم رو تخت نشسته و داره موهاشو شونه میزنه بدون توجه بهش لباسم رو برداشتم و پوشیدم
(اهم اهم تو حموم پوشید😂)
رفتم پایین میز چیده شده بود نشستم بعد چند دقیقه جیمین اومد
جیمین:کوککککک
کوک:چیشده
جیمین:میای امروز بریم بیرون؟
کوک:کجا؟
جیمین: خب بریم اممممم
جی هوپ:شما دوتا هیچ جا نمیرید
جیمین:نظر خواستیم؟
جی هوپ:من و تهیونگ و بقیه اجازه نمیدیم
کوک:اونوقت چرا؟
جی هوپ:چند ماه پیش رو یادتون نیس رفتید بیرون ساعت ۵ صبح برگشتید و مست بودید
کوک : اه میخوایم بریم
جیمین:اینبار مست نمیکنیم
شوگا:نمیرید بیرون
جیمین:هوییییییی چرا؟ مگه ما بچه ایم؟(اخم)
کوک:راست میگه مگه ما بچ.....
تهیونگ:کوک هیچ جا نمیره
جیمین هم همینطور
جیمین:چراااا اونوقت من ازت بزرگترما😠
تهیونگ :همین که گفتم
جیمین:کوک نمیخوای چیزی بگی؟
کوک:.......
جین:کوک بدبخت جرعت نداره که یاع یاع یاع توهم نمیری
جیمین:باشه
(ولی چی تو مغز جیمین میگذره کسی خبر نداره که😏😈)
۸.۲k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.