ماه و ریون پارت ۹ 🌙♡
ریون : بعد زدنم رفتن درد بدی تو بدنم بود ولی تحمل کردم دخترا دوباره آوردنم بیرون باز میخواست واسه اینکه بدنمو پانسمان کنم کرم بردارم که دیدم جانا غذایه مورد علاقه ی پادشاه رو خورده وایی همون لحظه دوباره من خودمو فدا کردم و دوباره بردنم و بهم شلاق زدن واقعا دیگه جون نداشتم خسته بودم ....
* تو اتاق کیراز *
کیراز : همه ی خواهرایه ریون تو اتاقم بودن و داشتیم فکر میکردیم....
الورا : اگه همینجوری ادامه بدیم ریون میمیره حالا چیکار کنیم ؟
کیراز : باید طلسم بابامو بشکنیم چون اون پادشاهه تو کمک کردن راحتره ولی من قدرتم به اون نمیرسه !
آنیت : پوفف اون مونا نقط ضعف مارو میدونه .
* تو اتاق کیراز *
کیراز : همه ی خواهرایه ریون تو اتاقم بودن و داشتیم فکر میکردیم....
الورا : اگه همینجوری ادامه بدیم ریون میمیره حالا چیکار کنیم ؟
کیراز : باید طلسم بابامو بشکنیم چون اون پادشاهه تو کمک کردن راحتره ولی من قدرتم به اون نمیرسه !
آنیت : پوفف اون مونا نقط ضعف مارو میدونه .
۳.۰k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.