«عشق نافرجام من»
«پارت ۵۲»
یونا: آخخخخخخ سرم چرا اینقدر درد میکنه
ساعت چنده؟من چرا اینجا خوابیدم؟؟
×:به به یونا خانم بالاخره بیدار شدی؟؟
اوپا:واقعا که بی ظرفیتی
یونا:چیشده مگه؟؟؟؟؟؟؟؟
×:خداروشکر کن مه بابات دیشب خونه نبود اگه وضع اومدن تو رو به خونه میدید کارت تموم بود.
اوپا:تو که نمی تونی بخوری چرا پس می خوری
یونا:میگم چیشدههههههههههههه؟؟؟؟؟؟
×:هیچی یادت نیست؟؟؟؟
یونا:نه نیستتتتتتتت
اوپا:بیا بگم
+:سو جون دست یونا رو گرفت و به اتاق برد و درو بست
یونا:آدمم با، درد میکنه چرا داری مث وحشیا دستمو میکشی
اوپا:میدونی شب چه غلطی کردی؟؟
یونا:نه هیچی یادم نیس
اوپا:به تو گفته بودم از اون پسره دور شو
یونا:از کدوم
اوپا:همونی که زده بودیش
یونا:ها جونگ و میگی؟؟
ولی چرا؟؟؟
اوپا:بخاطر دلایلی
یونا:دلایلش چیه بگو منم بدونم
اوپا:میتونستی با جیسو بری یا با من
یونا:جیسو قرار داشت تو هم که مثل کرم چسبیدی به نامزدت
اوپا:بی ادب اون ازت بزرگتره😐😐😑😑😑
اصلا چه دلیلی داشت تو بری سو جو بخوری
یونا:چون اعصابم خورده چون حوصله ندارم تازه من به سن قانونی رسیدم
اوپا:برا چی اعصابت خورد بود؟؟؟
یونا:چون جونگ یوک عوضی رو رد کردم ، جوابش کردم گفتم من دیگه دوست ندارم نیستم.
اوپا:مگه نباید الان خوشحال باشی که از دستش خلاص شدی؟؟
یونا:خب چرا اما میترسم یه کاری بکنه
اوپا:نه نگران نباش خودم مواظبتم
یونا:یکی میخواد فقط مواظب جنابعالی باشه
اوپا:😑😑😑من هر چی خودمو نگه میدارم تو سواستفاده می کنی هااااااا
(توی شرکت)
(یونا ویو)
جو شرکت خیلی بد بود همه سردرگم بودن چون قرار بود جانشین رو تا آخر هفته اعلام کنن خود رئیس هم حال چندان خوشی نداشت منم خیلی حوصله نداشتم دو روز بعد عروسی اوپاس اما من هنوز لباسم نخریدم اگه این رئیس بعدی لعنتیم تعیین کنن که بیشتر بدبخ میشم باید از اول دنبال کار بگردم دیگه بسه باید برم از رئیس بپرسم که منو بعد اومدن رئیس جدید هم به عنوان جانشین قبول میکنن یا نه. آره باید برم بگم
یونا:تق تق میتونم بیام تو؟؟
رئیس:بیا
+:یونا رفت داخل...
رئیس:میدونی فردا قراره رئیس بعدی رو تعیین می کنن.
یونا:😳😳😳فردا؟؟؟؟مگه قرار نبود تا آخر هفته تعیین کنید؟؟؟
رئیس:برنامه تغییر کرد
حالا زود برو تو سالن جلسه وسایلو آماده کن حتما باید هم چی آماده باشه گل هم برای دیزاین میز آماده کن
یونا:چشم😳😳😳
یونا: آخخخخخخ سرم چرا اینقدر درد میکنه
ساعت چنده؟من چرا اینجا خوابیدم؟؟
×:به به یونا خانم بالاخره بیدار شدی؟؟
اوپا:واقعا که بی ظرفیتی
یونا:چیشده مگه؟؟؟؟؟؟؟؟
×:خداروشکر کن مه بابات دیشب خونه نبود اگه وضع اومدن تو رو به خونه میدید کارت تموم بود.
اوپا:تو که نمی تونی بخوری چرا پس می خوری
یونا:میگم چیشدههههههههههههه؟؟؟؟؟؟
×:هیچی یادت نیست؟؟؟؟
یونا:نه نیستتتتتتتت
اوپا:بیا بگم
+:سو جون دست یونا رو گرفت و به اتاق برد و درو بست
یونا:آدمم با، درد میکنه چرا داری مث وحشیا دستمو میکشی
اوپا:میدونی شب چه غلطی کردی؟؟
یونا:نه هیچی یادم نیس
اوپا:به تو گفته بودم از اون پسره دور شو
یونا:از کدوم
اوپا:همونی که زده بودیش
یونا:ها جونگ و میگی؟؟
ولی چرا؟؟؟
اوپا:بخاطر دلایلی
یونا:دلایلش چیه بگو منم بدونم
اوپا:میتونستی با جیسو بری یا با من
یونا:جیسو قرار داشت تو هم که مثل کرم چسبیدی به نامزدت
اوپا:بی ادب اون ازت بزرگتره😐😐😑😑😑
اصلا چه دلیلی داشت تو بری سو جو بخوری
یونا:چون اعصابم خورده چون حوصله ندارم تازه من به سن قانونی رسیدم
اوپا:برا چی اعصابت خورد بود؟؟؟
یونا:چون جونگ یوک عوضی رو رد کردم ، جوابش کردم گفتم من دیگه دوست ندارم نیستم.
اوپا:مگه نباید الان خوشحال باشی که از دستش خلاص شدی؟؟
یونا:خب چرا اما میترسم یه کاری بکنه
اوپا:نه نگران نباش خودم مواظبتم
یونا:یکی میخواد فقط مواظب جنابعالی باشه
اوپا:😑😑😑من هر چی خودمو نگه میدارم تو سواستفاده می کنی هااااااا
(توی شرکت)
(یونا ویو)
جو شرکت خیلی بد بود همه سردرگم بودن چون قرار بود جانشین رو تا آخر هفته اعلام کنن خود رئیس هم حال چندان خوشی نداشت منم خیلی حوصله نداشتم دو روز بعد عروسی اوپاس اما من هنوز لباسم نخریدم اگه این رئیس بعدی لعنتیم تعیین کنن که بیشتر بدبخ میشم باید از اول دنبال کار بگردم دیگه بسه باید برم از رئیس بپرسم که منو بعد اومدن رئیس جدید هم به عنوان جانشین قبول میکنن یا نه. آره باید برم بگم
یونا:تق تق میتونم بیام تو؟؟
رئیس:بیا
+:یونا رفت داخل...
رئیس:میدونی فردا قراره رئیس بعدی رو تعیین می کنن.
یونا:😳😳😳فردا؟؟؟؟مگه قرار نبود تا آخر هفته تعیین کنید؟؟؟
رئیس:برنامه تغییر کرد
حالا زود برو تو سالن جلسه وسایلو آماده کن حتما باید هم چی آماده باشه گل هم برای دیزاین میز آماده کن
یونا:چشم😳😳😳
۲۰.۰k
۱۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.