Suga
وقتی یکی از دوستای صمیمیشی و روت کراش داره و خیلی خوشگلی ولی ماسک میزنی و اون تاحاله صورتت رو کامل ندیده
یه پارتی دعوت شده بودی که یونگی هم اونجا بود. ساعت ۱۲ بود و پارتی ساعت ۷ شروع میشد، پس ترجیح دادی قبل از رفتن یکم بخوابی. بعد از خوردن ناهارت همراه با گوشیت به تخت خوابت رفتی. بعد از باز کردن گوشیت با اثر انگشت، متوجه مسیجی از طرف یونگی شدی
(_ببینم دختر...پارتی امشب رو میای دیگه؟
(اره...چطور؟
خیلی خوابت میومد پس منتظره پیام دیگه ایی ازش نموندی و گوشی رو خاموش کردی و بعد از روشن کردن کولر پتو رو روت کشیدی خوابیدی.
۵:۴۱
با آلارم گوشیت از خواب بیدار شدی.
زیاد به ساعت اهمیت ندادی،ارایشی نداشتی و همیشه زود حاضر میشدی.
لباس مشکی رنگت رو تنت کردی و موهای مجعدت رو روی شونه هات ریختی و بعد از پوشیدن کفش هات ماسک مشکی رنگ روی صورتت زدی و بعد از برداشتن کیفت و گذاشتن گوشی،سویچ ماشین به سمت پارتی راه افتادی
۵:۵۳
رسیدی و ماشین رو توی پارکینگ پارک کردی و بعد از برداشتن کیفت از صندلی بغلی برداشتی و از ماشین پیاده شدی. از این فاصله هم میتونستی صدای آهنگ رو بشنوی. بعد از وارد شدن و یکم چشم چشم کردن یونگی رو پیاده کردی و بغلش نشستی
_چخبر دختر؟
به خاطر سر و صداهای زیاد سر درد گرفته بودی و برای همین سرت رو روی شونه ی یونگی گذاشته بودی
_بازم ماسک؟ بعد از چهار سال که دوستیم هنوز هم قیافت رو نشونم نمیدی؟
یاااا..یونگیا...میشه در مورد این موضوع حرف نزنیم...
_باشه...راستی یه حرف مهم دارم برات
خب؟
اول باید ماسکتو برداری...
یونگیااااا
میدونستی کل کل کردن باهاش فایده نداره و اخر میشه همونی که اون میخواد پس ماسکتو رو برداشتی...
_این همه مدت رو چهره خوشگل رو ازم قایم میکردی؟
با حرفاش خجالت کشیدی و سرت رو گذاشتی تو سینش...
_حالا این اجازه رو دارم شریک زندگی این بانو جذاب شم؟
سکوت و سرخ شدنت رو نشونه ی رضایت گرفت و وسط اون همه صدا و نور...بوسه ی شیرینی رو آغاز کرد:)
______________________
https://wisgoon.com/yasha.1212
درخواستیت....حمایت؟
یه پارتی دعوت شده بودی که یونگی هم اونجا بود. ساعت ۱۲ بود و پارتی ساعت ۷ شروع میشد، پس ترجیح دادی قبل از رفتن یکم بخوابی. بعد از خوردن ناهارت همراه با گوشیت به تخت خوابت رفتی. بعد از باز کردن گوشیت با اثر انگشت، متوجه مسیجی از طرف یونگی شدی
(_ببینم دختر...پارتی امشب رو میای دیگه؟
(اره...چطور؟
خیلی خوابت میومد پس منتظره پیام دیگه ایی ازش نموندی و گوشی رو خاموش کردی و بعد از روشن کردن کولر پتو رو روت کشیدی خوابیدی.
۵:۴۱
با آلارم گوشیت از خواب بیدار شدی.
زیاد به ساعت اهمیت ندادی،ارایشی نداشتی و همیشه زود حاضر میشدی.
لباس مشکی رنگت رو تنت کردی و موهای مجعدت رو روی شونه هات ریختی و بعد از پوشیدن کفش هات ماسک مشکی رنگ روی صورتت زدی و بعد از برداشتن کیفت و گذاشتن گوشی،سویچ ماشین به سمت پارتی راه افتادی
۵:۵۳
رسیدی و ماشین رو توی پارکینگ پارک کردی و بعد از برداشتن کیفت از صندلی بغلی برداشتی و از ماشین پیاده شدی. از این فاصله هم میتونستی صدای آهنگ رو بشنوی. بعد از وارد شدن و یکم چشم چشم کردن یونگی رو پیاده کردی و بغلش نشستی
_چخبر دختر؟
به خاطر سر و صداهای زیاد سر درد گرفته بودی و برای همین سرت رو روی شونه ی یونگی گذاشته بودی
_بازم ماسک؟ بعد از چهار سال که دوستیم هنوز هم قیافت رو نشونم نمیدی؟
یاااا..یونگیا...میشه در مورد این موضوع حرف نزنیم...
_باشه...راستی یه حرف مهم دارم برات
خب؟
اول باید ماسکتو برداری...
یونگیااااا
میدونستی کل کل کردن باهاش فایده نداره و اخر میشه همونی که اون میخواد پس ماسکتو رو برداشتی...
_این همه مدت رو چهره خوشگل رو ازم قایم میکردی؟
با حرفاش خجالت کشیدی و سرت رو گذاشتی تو سینش...
_حالا این اجازه رو دارم شریک زندگی این بانو جذاب شم؟
سکوت و سرخ شدنت رو نشونه ی رضایت گرفت و وسط اون همه صدا و نور...بوسه ی شیرینی رو آغاز کرد:)
______________________
https://wisgoon.com/yasha.1212
درخواستیت....حمایت؟
۵.۹k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.