p:2
p:2
داشتم با انگشتام بازی میکردم که دیدم در عمارت باز شد سرمو اوردم بالا دیدم جونگکوکه بلند شدم رفتم سمتش
=سلام
_سلام (سرد)
=میگم جو.....
_اصلا حوصله اعصاب ندارم میرم تو اتاق بخوابم
=ب.. اش
جونگکوک رفت تو اتاقمون منم برق هارو خاموش کردم رفتم تو اتاق لباس خوابمو پوشیدم رفتم رو تخت دراز کشیدم جونگکوک اون ور خوابیده بود پشتش به من بود یه نفس عمیق کشیدم سرمو گذاشتم رو بالشت
چشمام اروم اروم بستم خوابیدم.....
پرش زمان صبح)
زبان ا.ت)
صبح بلند شدم کارای مربوطه رو کردم لباسامو پوشیدم رفتم تو اشپز خونه داشتم صبحونه اماده میکردم برای ارباب خانم
خدمتکارای دیگه داشتن میز اماده میکردن
صبحونه هارو اماده کردم به کمک خدمتکارا میز چیدیم....
از زبون لونا)
چشمام اروم باز کردم رومو اون وری کردم دیدم جونگکوک خوابیده بلند شدم رفتم دست شویی صورتمو شستم امدم بیرون لباسامو عوض کردم کمی میکاپ کردم رفتم سمت جونگکوک
=جونگکوک
_......
=جونگکوک
_.....
صداش زدم ولی بیدار نشد
تکونش دادم
=هعی جونگکوک
_چیه(سرد)
حتا تو خوابم سرده
=بلند شو صبح شده
_تو برو من بیدار میشم(سرد)
=باش
رفتم از اتاق بیرون رفتم سر میز
+خانم بفرمایید
=مرسی
+خ. انم
=جان
+من میخواستم اگه شما بزارید برای چند روز برم پیش مادرم که مریضه
=مگه کجا زندگی میکنه
+تو روستا
=از شهر خیلی دوره اره
+بله
=من حرفی ندارم باید اجازت از ارباب بگیری
+مرسی:)
=خواهش
نشستم سر میز داشتم صبحونه میخوردم که جونگکوک امد نشست سر میز داشت صبحونه میخورد منم شروع کردم به خوردن
که صدای ا.ت امد
+ا. رباب
_چیه(سرد)
+یه کاری داشتم می.....
_دارم صبحونه میخورم تموم شد بیا اتاقم بگو(سرد)
+چ. شم
_حالا برو(سرد)
+چشم
ا.ت رفت منو جونگکوک موندیم داشتیم صبحونه میخوردیم دلم میخواست باهام حرف بزنه ولی اصلا محلم نمیداد
که صبحونه تموم شد رفت تو اتاقش
=ا.ت
+بله خانم
=الان برو ازش اجازه بگیر:)
+چشم:)
از زبان ا.ت)
رفتم سمت در اتاق ارباب در زدم
_بیا تو(سرد)
رفتم تو خیلی استرس داشتم
_کارتو بگو(سرد)
+ا. رباب من مامانم تو روستا زندگی میکنه تنها هستش مریضه کسی پیشش نیست اجازه میدید برم پیشش
دیدم سیگارش روشن کرد یه پک کشید
_اگه تنها تو چرا امدی اینجا
+ارباب برای کار
_مگه اونجا کار نبود (سرد)
+ارباب روستا ما خرابه اونجا هیچ کاری نداره اینجا چون حقوقش زیاد بود امدم خرج دارو مامانم دربیارم
_برو(سرد)
+واقعا مرسی
_تا سه روز دیگه باید تو عمارت باشی فهمیدی (سرد)
+ب. له
_برو(سرد)
با خوشحالی تمام از اتاق رفتم بیرون
=ا.ت اجازه داد
+بله خانم داد
=خیلی خوشحالم برات فقط با چی میخوای بری
+تاکسی
=پولش زیاد میشه با یکی از راننده ها برو
+اخع خانم...
=چیزی نگو برو
+واقعا ممنونم ازتون:)
=برو به سلامت برسی:)
+:)
با خوشحالی رفتم لباسامو جمع کردم اماده شدم با همه خداحافظی کردم رفتم تو حیاط
√خانم خانم گفتن که من شمارو برسونم
+اه اره
✓بدین من کیفاتونو بیارم براتون
+ب. فرمایید
✓بشینید داخل
+باش
رفتم داخل ماشین نشستم راننده نشست حرکت کرد....
پایان زبان ا.ت)
از زبان لونا)
ا.ت رفت منم رفتم داخل اتاق که دیدم جونگکوک داره از پنجره بیرون نگا میکنه
فهمید من امدم ولی محل نداد
رفتم داخل حمام یه دوش گرفتم
۲٠مین بعد)
دوش گرفتنم تموم شد با حوله از حموم امدم بیرون دیدم جونگکوک رو تخت نشسته بود
رفتم رو میزم نشستم سشوار برداشتم خواستم موهامو خشک کنم که.......
داشتم با انگشتام بازی میکردم که دیدم در عمارت باز شد سرمو اوردم بالا دیدم جونگکوکه بلند شدم رفتم سمتش
=سلام
_سلام (سرد)
=میگم جو.....
_اصلا حوصله اعصاب ندارم میرم تو اتاق بخوابم
=ب.. اش
جونگکوک رفت تو اتاقمون منم برق هارو خاموش کردم رفتم تو اتاق لباس خوابمو پوشیدم رفتم رو تخت دراز کشیدم جونگکوک اون ور خوابیده بود پشتش به من بود یه نفس عمیق کشیدم سرمو گذاشتم رو بالشت
چشمام اروم اروم بستم خوابیدم.....
پرش زمان صبح)
زبان ا.ت)
صبح بلند شدم کارای مربوطه رو کردم لباسامو پوشیدم رفتم تو اشپز خونه داشتم صبحونه اماده میکردم برای ارباب خانم
خدمتکارای دیگه داشتن میز اماده میکردن
صبحونه هارو اماده کردم به کمک خدمتکارا میز چیدیم....
از زبون لونا)
چشمام اروم باز کردم رومو اون وری کردم دیدم جونگکوک خوابیده بلند شدم رفتم دست شویی صورتمو شستم امدم بیرون لباسامو عوض کردم کمی میکاپ کردم رفتم سمت جونگکوک
=جونگکوک
_......
=جونگکوک
_.....
صداش زدم ولی بیدار نشد
تکونش دادم
=هعی جونگکوک
_چیه(سرد)
حتا تو خوابم سرده
=بلند شو صبح شده
_تو برو من بیدار میشم(سرد)
=باش
رفتم از اتاق بیرون رفتم سر میز
+خانم بفرمایید
=مرسی
+خ. انم
=جان
+من میخواستم اگه شما بزارید برای چند روز برم پیش مادرم که مریضه
=مگه کجا زندگی میکنه
+تو روستا
=از شهر خیلی دوره اره
+بله
=من حرفی ندارم باید اجازت از ارباب بگیری
+مرسی:)
=خواهش
نشستم سر میز داشتم صبحونه میخوردم که جونگکوک امد نشست سر میز داشت صبحونه میخورد منم شروع کردم به خوردن
که صدای ا.ت امد
+ا. رباب
_چیه(سرد)
+یه کاری داشتم می.....
_دارم صبحونه میخورم تموم شد بیا اتاقم بگو(سرد)
+چ. شم
_حالا برو(سرد)
+چشم
ا.ت رفت منو جونگکوک موندیم داشتیم صبحونه میخوردیم دلم میخواست باهام حرف بزنه ولی اصلا محلم نمیداد
که صبحونه تموم شد رفت تو اتاقش
=ا.ت
+بله خانم
=الان برو ازش اجازه بگیر:)
+چشم:)
از زبان ا.ت)
رفتم سمت در اتاق ارباب در زدم
_بیا تو(سرد)
رفتم تو خیلی استرس داشتم
_کارتو بگو(سرد)
+ا. رباب من مامانم تو روستا زندگی میکنه تنها هستش مریضه کسی پیشش نیست اجازه میدید برم پیشش
دیدم سیگارش روشن کرد یه پک کشید
_اگه تنها تو چرا امدی اینجا
+ارباب برای کار
_مگه اونجا کار نبود (سرد)
+ارباب روستا ما خرابه اونجا هیچ کاری نداره اینجا چون حقوقش زیاد بود امدم خرج دارو مامانم دربیارم
_برو(سرد)
+واقعا مرسی
_تا سه روز دیگه باید تو عمارت باشی فهمیدی (سرد)
+ب. له
_برو(سرد)
با خوشحالی تمام از اتاق رفتم بیرون
=ا.ت اجازه داد
+بله خانم داد
=خیلی خوشحالم برات فقط با چی میخوای بری
+تاکسی
=پولش زیاد میشه با یکی از راننده ها برو
+اخع خانم...
=چیزی نگو برو
+واقعا ممنونم ازتون:)
=برو به سلامت برسی:)
+:)
با خوشحالی رفتم لباسامو جمع کردم اماده شدم با همه خداحافظی کردم رفتم تو حیاط
√خانم خانم گفتن که من شمارو برسونم
+اه اره
✓بدین من کیفاتونو بیارم براتون
+ب. فرمایید
✓بشینید داخل
+باش
رفتم داخل ماشین نشستم راننده نشست حرکت کرد....
پایان زبان ا.ت)
از زبان لونا)
ا.ت رفت منم رفتم داخل اتاق که دیدم جونگکوک داره از پنجره بیرون نگا میکنه
فهمید من امدم ولی محل نداد
رفتم داخل حمام یه دوش گرفتم
۲٠مین بعد)
دوش گرفتنم تموم شد با حوله از حموم امدم بیرون دیدم جونگکوک رو تخت نشسته بود
رفتم رو میزم نشستم سشوار برداشتم خواستم موهامو خشک کنم که.......
۱۰.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.