part . 8
شماره ی یونجون و گرفت و گوشیه ماهواره ای رو در گوشش قرار داد
بعد از مدتی تایم کوتاه صدای یونجون تو گوشش میپیچید
لورین با آروم ترین صدایی که از خودش سراغ داشت شروع کرد به صحبت کردن تا یه وقت کسی متوجه ی صحبتش با تلفن نشه
لورین : یونجون من و مسخره کردین ؟ هدفمون یه جوجه ی تازه به دوران رسیده ی سی سالس؟؟؟
کمی پشت تلفن سکوت شد و بعد یونجون شروع به صحبت کرد
یونجون : منم نمیدونم ولی به نظر من هم خیلی مسخره بود هرچی هم از بالا دستیا پرسیدم اطلاعات بیشتری بهم ندادن
لورین : خودت یکاری بکن اگر اطلاعات بیشتری به دست نیاری این کار و انجام نمیدم خودتم خوب میدونی که به حرفم عمل میکنم
تلفن و بدون خداحافظی قطع کرد
و بعد از جاسازیه دوباره ی تلفن از دستشویی زد بیرون بعد از بستن در با دوتا چشم متعجب روبه رو شد کمی به زن روبه روش نگاه کرد و بعد از زدن لبخندی به سمت صندلیش رفت حتما زن بیچاره فکر میکرد دیوونه شده و تو دستشویی با خودش حرف میزنه
خنده ی کوتاهی کرد و دوباره کنار مادرش جا گرفت
.
.
.
هیچ کس قیافه ی رئیس باند و ندیده بود و حتی صداشو هم نشنیده بودن و فقط آوازه ی شهرتش تو کل طبقات زیرزمینی پیچیده بود
جونکوک تلفن رو میزش و برداشت و بعد از گرفتن تماسی منتظر موند تا دستیار و همه کارش از آسانسور داخل اتاقش بیاد
بعد از ده مین در آسانسور با صدای کوچیکی باز شد و آچا با لباسی اسپورت ازش خارج شد
آچا : جی کی همونطور که می خواستی اطلاعات قاتل های معروف آمریکا و کره رو درآوردم
و بعد تبلت داخل دستشو روی میز جلوی جی کی قرار داد
آچا : فقط مونده تایید خودت و آزمون ورودی و استخدامشون....
بعد از مدتی تایم کوتاه صدای یونجون تو گوشش میپیچید
لورین با آروم ترین صدایی که از خودش سراغ داشت شروع کرد به صحبت کردن تا یه وقت کسی متوجه ی صحبتش با تلفن نشه
لورین : یونجون من و مسخره کردین ؟ هدفمون یه جوجه ی تازه به دوران رسیده ی سی سالس؟؟؟
کمی پشت تلفن سکوت شد و بعد یونجون شروع به صحبت کرد
یونجون : منم نمیدونم ولی به نظر من هم خیلی مسخره بود هرچی هم از بالا دستیا پرسیدم اطلاعات بیشتری بهم ندادن
لورین : خودت یکاری بکن اگر اطلاعات بیشتری به دست نیاری این کار و انجام نمیدم خودتم خوب میدونی که به حرفم عمل میکنم
تلفن و بدون خداحافظی قطع کرد
و بعد از جاسازیه دوباره ی تلفن از دستشویی زد بیرون بعد از بستن در با دوتا چشم متعجب روبه رو شد کمی به زن روبه روش نگاه کرد و بعد از زدن لبخندی به سمت صندلیش رفت حتما زن بیچاره فکر میکرد دیوونه شده و تو دستشویی با خودش حرف میزنه
خنده ی کوتاهی کرد و دوباره کنار مادرش جا گرفت
.
.
.
هیچ کس قیافه ی رئیس باند و ندیده بود و حتی صداشو هم نشنیده بودن و فقط آوازه ی شهرتش تو کل طبقات زیرزمینی پیچیده بود
جونکوک تلفن رو میزش و برداشت و بعد از گرفتن تماسی منتظر موند تا دستیار و همه کارش از آسانسور داخل اتاقش بیاد
بعد از ده مین در آسانسور با صدای کوچیکی باز شد و آچا با لباسی اسپورت ازش خارج شد
آچا : جی کی همونطور که می خواستی اطلاعات قاتل های معروف آمریکا و کره رو درآوردم
و بعد تبلت داخل دستشو روی میز جلوی جی کی قرار داد
آچا : فقط مونده تایید خودت و آزمون ورودی و استخدامشون....
۲.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.