عشق و شکست پارت 8
چان هیون رفت و من تهیونگ رو با تمام وجود هل دادم.
خواستم برم که دست منو گرفت و به سمت یکی از اتاق های بار برد. و چون جونگوک تو بخش خصوصی بود. ا/ت رو ندید.
تهیونگ:ا/ت اگر قبلاً همینجوری لباس می پوشیدی اصلا بهت خیانت نمی کردم .
ا/ت:مگه همه چی به لباس بزار برم(حالت جیغ)
تهیونگ ا/ت رو پرت می کنه رو تخت و روش خیمه می زنه.
ا/ت همش جیغ میزنه ولی نتیجه نداره.
تهیونگ لباس ا/ت رو جر میده و همون موقع ا/ت با گلدون به سر تهیونگ ضربه می زنه و سریع میره تو بخش خصوصی و میپره تو بغل چان هیون و جونگوک اون صحنه رو می بینه(با عصبانیت بهشون نگاه می کنه)ولی مین سو دستشویی بود .
چان هیون ا/ت رو براد استایل بغلش نی کنه و میزاره تو ماشین و ا/ت خوابش می بره. چان هیون دوباره اونو براد استایل بغل می کنه و میزاره رو تخت مستر جئون.
ویو جونگوک
ا/ت پرید بغل چان هیون ولی چرا من آنقدر عصبی شدم چرا اصن یهو ا/ت ناپدید شد و یهو با لباسای پاره پرید تو بغل چان هیون.(تو ذهن)
جونگوک یهو با صدای مین سو به خودش اومد.
مین سو:ددی بیا بریم تو یکی از اتاق های بار
جونگوک:امروز نه باید برم به دوست دختر قبلیم یه درسی بدم.
مین سو:نمی تونی تا ابد ازش در بری. .... خداحافظ.
جونگوک بدون خداحافظی میره سوار ماشین میشه و میره سمت عمارت. و در اتاقش رو باز می کنه با ا/ت خسته که خوابیده روبرو میشه. جونگوک تا می بینتش تحریک میشه و میره روی ا/ت خیمه می زنه....
ادامه دارد...
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مرسی بابت حمایت ها💕
خواستم برم که دست منو گرفت و به سمت یکی از اتاق های بار برد. و چون جونگوک تو بخش خصوصی بود. ا/ت رو ندید.
تهیونگ:ا/ت اگر قبلاً همینجوری لباس می پوشیدی اصلا بهت خیانت نمی کردم .
ا/ت:مگه همه چی به لباس بزار برم(حالت جیغ)
تهیونگ ا/ت رو پرت می کنه رو تخت و روش خیمه می زنه.
ا/ت همش جیغ میزنه ولی نتیجه نداره.
تهیونگ لباس ا/ت رو جر میده و همون موقع ا/ت با گلدون به سر تهیونگ ضربه می زنه و سریع میره تو بخش خصوصی و میپره تو بغل چان هیون و جونگوک اون صحنه رو می بینه(با عصبانیت بهشون نگاه می کنه)ولی مین سو دستشویی بود .
چان هیون ا/ت رو براد استایل بغلش نی کنه و میزاره تو ماشین و ا/ت خوابش می بره. چان هیون دوباره اونو براد استایل بغل می کنه و میزاره رو تخت مستر جئون.
ویو جونگوک
ا/ت پرید بغل چان هیون ولی چرا من آنقدر عصبی شدم چرا اصن یهو ا/ت ناپدید شد و یهو با لباسای پاره پرید تو بغل چان هیون.(تو ذهن)
جونگوک یهو با صدای مین سو به خودش اومد.
مین سو:ددی بیا بریم تو یکی از اتاق های بار
جونگوک:امروز نه باید برم به دوست دختر قبلیم یه درسی بدم.
مین سو:نمی تونی تا ابد ازش در بری. .... خداحافظ.
جونگوک بدون خداحافظی میره سوار ماشین میشه و میره سمت عمارت. و در اتاقش رو باز می کنه با ا/ت خسته که خوابیده روبرو میشه. جونگوک تا می بینتش تحریک میشه و میره روی ا/ت خیمه می زنه....
ادامه دارد...
#فیک #سناریو #وانشات
ساری اگه بد بودد.مرسی بابت حمایت ها💕
۳۵.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.