رز وحشی... فیک تهیونگ
پارت:19
+خب رسیدیم پیاده شو
پیاده شدم از ماشین اومده بودیم جایی ک همیشه پولدارا میومدن جایی ک من ی بار هم پامو نزاشته بودم
داشتیم توی پاساژ قدم میزدیم ک گفتم
-میگم اینجا چیزاش یکم زیادی گرون نیست
+واسه صاحب پاساژ فک نکنم
-وایسا ببینم اینجا مال توعه
+اره چطور مگه
-هیچی همینطوری پرسیدم
+اوکی این مغازه خوبه بریم داخل
باهم رفتیم تو هر کس توی اون مغازه بود تا تهیونگ رو میدید 180درجه کمرش رو خم میکرد
+خب برات لباس هارو میارن چند تایی رو بپوش ببینم کدومش مورد پسندمه
-ت میخای انتخاب کنی
+اره خب دیگه برو
رفتم توی اتاق پرو هر بار برام ی لباس میاوردن و من میپوشیدم و تهیونگ هر بار ی بهونه داشت
+این چیه خیلی کوتاهه
.
+خیلی بازه
.
+دیگه لخت بیای ک سنگین تره
+شونه هات معلومه
.
+رنگش خوب نیست
.
+اها این بدک نیست
-با چادر بیام ک بهتره
+اصلا وایسا تا خودم برات ی لباس بیارم
رفت و یکم توی لباسا گشت و با ی لباس قرمز اومد
+اینو بپوش
از دستش گرفتم و پوشیدمش
رفتم بیرون
-این خوبه دیگه
سرش رو اورد بالا و ی لحظه هنگ کرد
+ا.اره خیلی خوبه همین رو میخایم
¥بله اقا
رفتم و لباس رو در اوردم و تهیونگ رفت و از فروشنده گرفتش و اومد
+خب بریم بقیه چیزا رو بگیریم
-اوهوم
.
.
+هنوز تمام نشده
-اخرشه
+یک ساعت پیش هم همینو گفتی
-اومدم اومدم کشتی منو
+واو لیدی چقدر خوشگل شدی
از خجالت قرمز شدم
-یاا اینجوری نگو خجالت میکشم
اومد سمتم و دستشو دور کمرم حلقه کرد
+از من ک نباید خجالت بکشی
-د..دیگه..نمیخایم..بریم
+چرا
دستمو گرفت و گفت
+بریم
باهم رفتیم سمت ماشین راننده در رو برامون باز کرد تهیونگ هم نشسته بود پیش من اما داخل گوشی بود
-تهیونگ
همونطور ک سرش توی گوشی بود گفت:
+بله
-نمیخای از توی گوشی بیای بیرون
+ی لحظه چند تا شرکت بود ک باید چکشون کنم
بعد از پنج مین گوشی رو گذاشت کنار و گفت...ادامه دارد
شرط: کامنت حمایت
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
+خب رسیدیم پیاده شو
پیاده شدم از ماشین اومده بودیم جایی ک همیشه پولدارا میومدن جایی ک من ی بار هم پامو نزاشته بودم
داشتیم توی پاساژ قدم میزدیم ک گفتم
-میگم اینجا چیزاش یکم زیادی گرون نیست
+واسه صاحب پاساژ فک نکنم
-وایسا ببینم اینجا مال توعه
+اره چطور مگه
-هیچی همینطوری پرسیدم
+اوکی این مغازه خوبه بریم داخل
باهم رفتیم تو هر کس توی اون مغازه بود تا تهیونگ رو میدید 180درجه کمرش رو خم میکرد
+خب برات لباس هارو میارن چند تایی رو بپوش ببینم کدومش مورد پسندمه
-ت میخای انتخاب کنی
+اره خب دیگه برو
رفتم توی اتاق پرو هر بار برام ی لباس میاوردن و من میپوشیدم و تهیونگ هر بار ی بهونه داشت
+این چیه خیلی کوتاهه
.
+خیلی بازه
.
+دیگه لخت بیای ک سنگین تره
+شونه هات معلومه
.
+رنگش خوب نیست
.
+اها این بدک نیست
-با چادر بیام ک بهتره
+اصلا وایسا تا خودم برات ی لباس بیارم
رفت و یکم توی لباسا گشت و با ی لباس قرمز اومد
+اینو بپوش
از دستش گرفتم و پوشیدمش
رفتم بیرون
-این خوبه دیگه
سرش رو اورد بالا و ی لحظه هنگ کرد
+ا.اره خیلی خوبه همین رو میخایم
¥بله اقا
رفتم و لباس رو در اوردم و تهیونگ رفت و از فروشنده گرفتش و اومد
+خب بریم بقیه چیزا رو بگیریم
-اوهوم
.
.
+هنوز تمام نشده
-اخرشه
+یک ساعت پیش هم همینو گفتی
-اومدم اومدم کشتی منو
+واو لیدی چقدر خوشگل شدی
از خجالت قرمز شدم
-یاا اینجوری نگو خجالت میکشم
اومد سمتم و دستشو دور کمرم حلقه کرد
+از من ک نباید خجالت بکشی
-د..دیگه..نمیخایم..بریم
+چرا
دستمو گرفت و گفت
+بریم
باهم رفتیم سمت ماشین راننده در رو برامون باز کرد تهیونگ هم نشسته بود پیش من اما داخل گوشی بود
-تهیونگ
همونطور ک سرش توی گوشی بود گفت:
+بله
-نمیخای از توی گوشی بیای بیرون
+ی لحظه چند تا شرکت بود ک باید چکشون کنم
بعد از پنج مین گوشی رو گذاشت کنار و گفت...ادامه دارد
شرط: کامنت حمایت
#فیک #تهیونگ #بی_تی_اس
۶۷.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.