پارت4
پارت4
تهیونگ:بزا من بهت بگم...
بابابزرگ حرفشون قطع کرد
+اومدی دخترم؟
_ د بگید چی شده چرا سرو وضعتون اینههه(داد)
+بیا بشین تا بهت بگم
رفتم نشستم دلم مثل سیر و سرکه داشت میجوشید حالم خوب نبود
+ ببین دخترم امم تو...
عمو پرید وسط حرفشو گفت
+ چیه چرا همچیو بهش نمگید چرا بهش نمیگید که مامان باباش تصادف کردن چرا نمیگید ولی ا.ت خانم تشریف نداشت تصادف کردنو مردن و جنازشونم دود شد رفت هوا چرا نمیگ.. ـ(همه ی انارو داد میزد) ـ
بابزرگ:(یه سیلی میزنه به تهیونگ و) پسر یه همچین خبریو تو باید اینجوری بدی خودک بودی الان چه حالی میشدی یه خبر بدو اینجوری یهوی بگن(داد)
هرچی که میگفتن و درک نمیکردم اصن صداشونو درس نمیشنیدم ینی چی که مامان بابام تصادف کردن..
یه حمایتتون نشه؟....
تهیونگ:بزا من بهت بگم...
بابابزرگ حرفشون قطع کرد
+اومدی دخترم؟
_ د بگید چی شده چرا سرو وضعتون اینههه(داد)
+بیا بشین تا بهت بگم
رفتم نشستم دلم مثل سیر و سرکه داشت میجوشید حالم خوب نبود
+ ببین دخترم امم تو...
عمو پرید وسط حرفشو گفت
+ چیه چرا همچیو بهش نمگید چرا بهش نمیگید که مامان باباش تصادف کردن چرا نمیگید ولی ا.ت خانم تشریف نداشت تصادف کردنو مردن و جنازشونم دود شد رفت هوا چرا نمیگ.. ـ(همه ی انارو داد میزد) ـ
بابزرگ:(یه سیلی میزنه به تهیونگ و) پسر یه همچین خبریو تو باید اینجوری بدی خودک بودی الان چه حالی میشدی یه خبر بدو اینجوری یهوی بگن(داد)
هرچی که میگفتن و درک نمیکردم اصن صداشونو درس نمیشنیدم ینی چی که مامان بابام تصادف کردن..
یه حمایتتون نشه؟....
۲.۸k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.