پارت ۲۷
ویو ا/ت:
چشام رو باز کردم دیدم توی سلولی هستم که با جونگکوک توش بودم
به اطرافم نگاهی انداختم اما کسی نبود
نشستم روی تخت و به اینه روبه رو که نصفش شکسته بود نگاه انداختم زیر چشمام گودی افتاده بود و سیاه شده بود بلند شدم ولی تا خواستم کامل روی پاهام بمونم درد خیلی شدیدی زیر دلم حس کردم دلم میخواست جیغ بزنم ولی رفتم کنار دستشویی و دست و صورتم رو شستم و به در نگاه کردم که دوباره باز بود یهو صدای پا شنیدم دویدم رفتم سمت تخت و روش دراز کشیدم و پتو رو روی سرم کشیدم و چشمام رو محکم به هم فشار دادم
صدای یک پا نبود انگار چند نفر بودن حدس میزدم پسرا باشن و درست هم بود
بعد گذشت چند ثانیه صدای جونگکوک امد
جونگکوک:ا/ت میدونم بیداری(سرد)
اروم بلند شدم و روی تخت نشستم و چهار زانو زدم ولی سرم پایین بود چون وقتی جونگکوک اعصبانی میشه خیلی ترسناکه خیلی
جین:ا/ت این چه کاری بود انجام دادی؟
هیچی نگفتم که شوگا گفت
شوگا:میدونستم خره
جیمین به شوگا زد
جیمین:هیونگ الان جونگکوک جرمون میده هیچی نگو!
شوگا با سرش تایید کرد
بالاخره جونگکوک به حرف امد
کوکی:اصلا میدونی چه غلطی کردی؟
هیچی نگفتم چون میترسیدم
کوکی:با توام(داد و عصبی)
بغض کردم(نونور)
شونه هام میلرزید و سرم هم همچنان پایین بود من نمیدونم چی شده که اعصبانی شده
نامجون:جونگکوک ارومتر رفتار کن باهاش(اخم)
(جونگکوک فقط از نامجون حساب میبره و میترسه)
کوکی:اخه هیونگ دیگه واقعا اعصبانیم کرده
جونگکوک دوباره روبه من تابید
کوکی:چرا به حرفام گوش نمیکنی؟
ا/ت:.......
کوکی:هانننننن؟(داد)
با دادی که زد ترسیدم و یک قطره اشک از چشمم افتاد پایین
..................................
پارت بعد:
لایک:۱۴
دنبال کننده ها برسه به:۱۲۰
چشام رو باز کردم دیدم توی سلولی هستم که با جونگکوک توش بودم
به اطرافم نگاهی انداختم اما کسی نبود
نشستم روی تخت و به اینه روبه رو که نصفش شکسته بود نگاه انداختم زیر چشمام گودی افتاده بود و سیاه شده بود بلند شدم ولی تا خواستم کامل روی پاهام بمونم درد خیلی شدیدی زیر دلم حس کردم دلم میخواست جیغ بزنم ولی رفتم کنار دستشویی و دست و صورتم رو شستم و به در نگاه کردم که دوباره باز بود یهو صدای پا شنیدم دویدم رفتم سمت تخت و روش دراز کشیدم و پتو رو روی سرم کشیدم و چشمام رو محکم به هم فشار دادم
صدای یک پا نبود انگار چند نفر بودن حدس میزدم پسرا باشن و درست هم بود
بعد گذشت چند ثانیه صدای جونگکوک امد
جونگکوک:ا/ت میدونم بیداری(سرد)
اروم بلند شدم و روی تخت نشستم و چهار زانو زدم ولی سرم پایین بود چون وقتی جونگکوک اعصبانی میشه خیلی ترسناکه خیلی
جین:ا/ت این چه کاری بود انجام دادی؟
هیچی نگفتم که شوگا گفت
شوگا:میدونستم خره
جیمین به شوگا زد
جیمین:هیونگ الان جونگکوک جرمون میده هیچی نگو!
شوگا با سرش تایید کرد
بالاخره جونگکوک به حرف امد
کوکی:اصلا میدونی چه غلطی کردی؟
هیچی نگفتم چون میترسیدم
کوکی:با توام(داد و عصبی)
بغض کردم(نونور)
شونه هام میلرزید و سرم هم همچنان پایین بود من نمیدونم چی شده که اعصبانی شده
نامجون:جونگکوک ارومتر رفتار کن باهاش(اخم)
(جونگکوک فقط از نامجون حساب میبره و میترسه)
کوکی:اخه هیونگ دیگه واقعا اعصبانیم کرده
جونگکوک دوباره روبه من تابید
کوکی:چرا به حرفام گوش نمیکنی؟
ا/ت:.......
کوکی:هانننننن؟(داد)
با دادی که زد ترسیدم و یک قطره اشک از چشمم افتاد پایین
..................................
پارت بعد:
لایک:۱۴
دنبال کننده ها برسه به:۱۲۰
۴.۷k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.