فیک سانزو پارت ۳
که یهو
یه مرده از پشت کورو رو کشید تو بغلش و یه چاقو زیر گلوش گذاشت
سانزو که بچم پشمانش ریخته بود ..نه از اینکه کورو رو گروگان گرفته ان...از خونسردی کورو ...از اون برقی که تو چشمای کورو بود تعجب کرد و یکم...ترسید.؟
ویو کورو
سانزو می خواست یه چیزی بگه که یهو یه حضوری حس کردم وایسا ببینم حضورش داره نزدیکتر میشه...به احتمال زیاد یه شی تیز هم داره...به هرحال کلش کن من که منتظر مرگم
که یهو منو کشید تو بغلش و چاقو رو زیر گلوم گذاشت...نا خو آگاه خنده ام گرفت *با یه قیافه ی سادیسمی یه خنده ی سادیسمی زد*
احساس کردم که سانزو داره آماده حمله میشه اما خب با چشمام فهموندم ه تکون نخوره
با یه حرکت گردنم رو جلوی بردم تا چاقو بهم بخوره اما نخووورد چون دست سانزو رو دیدم جلوم بووود
تا سانزو چاقو رو گرفت زود مرده فرار کرد اما از اون طرف کارا و رایا و کاین و فویو و تئو که داشتن کورو و سانزو رو دید می زدن یهو از پشت درخت در اومدن و مرده رو گرفتن
حالا برگردیم به سانزو و کورو جان
ویو کورو
آهههه می خوام کاری کنم اون مرده آرزوی مرگ کنه....
دست سانزو رو زخمی کرد...خون سانزو رو در اورد*مغزای منحرفتون از اینجا جمع کنیید*
ویو سانزو
دیدم کورو ،ی خواد گلوش رو به چاقو بچسبونه و زود دستم و انداختم جلو گلوش تا چیزیش نشه
که یهو دیدم کورو با چشمام اشکی و سادیسمی دستم گرفت گفت
کورو:خوبی؟
کورو:مطمئنی درد نداره؟
کورو:ببخشید...همه اش تقصیر من بود
کورو:اگه همون موقع که متوجه حضورش شده بودم کار مرده و ساخته بودم...الان توهم زخمی نبودی
سانزو تو مغزش *وای خدااااااااااااا آخه آدم چقدر می تونه کیووووت باشههههههه
سانزو:مرسی خوبم و اینکه دیگه خودتو به خاطر من مقصر نکن باشه؟*قاب کردن دستاش درو صورت گریان کورو جان*
*پاک کردن اشکای کورو*
کورو:مرسی سانزو *با لبخند*
سانزو:با یه لبخند متقابل * خواهش
کارا:ببخشید مزاحم کار خیرتون میشم.....ولی با این مرده چیکار کنیم
سانزو و کورو همزمان با حالت سادیسمی گفتن:اتاق شکنجه رو آماده کنید
فویو:جووون هماهنگی رو برم
و این وسط تئو رو داریم که داره خوشو می کشه تا بقیه بهش توجه کنن
کورو:سانزو..میشه من اول شکنجه اش کنم*با چشای گوربه ای*
سانزو:باشه
تو اتاق شکنجه
کورو:خب خب بگو ببینم برا کی کار می کنی؟*کشیدن چاقو رو دستش*
مرده:عررررررر....معلومه..که..به نفله ای مثل تو...نمیگم..
کورو:همدمم...هرجور راحتی
بعد کورو کل بدن مرده رو زخمی کرد خیلی عمیق جوری که استخوان هایش معلوم بود
بعد روشون آب داغ ریخت و در آخر اسید رو آماده کرد که..،
مرده دهن مبارکشون باز کرد...
مرده:من برای....کار می کنم
حالا اون شخص مرموز که می باشد؟
حدس بزنید
شرطها
۱۰ لایک ۵ کامنت
یه مرده از پشت کورو رو کشید تو بغلش و یه چاقو زیر گلوش گذاشت
سانزو که بچم پشمانش ریخته بود ..نه از اینکه کورو رو گروگان گرفته ان...از خونسردی کورو ...از اون برقی که تو چشمای کورو بود تعجب کرد و یکم...ترسید.؟
ویو کورو
سانزو می خواست یه چیزی بگه که یهو یه حضوری حس کردم وایسا ببینم حضورش داره نزدیکتر میشه...به احتمال زیاد یه شی تیز هم داره...به هرحال کلش کن من که منتظر مرگم
که یهو منو کشید تو بغلش و چاقو رو زیر گلوم گذاشت...نا خو آگاه خنده ام گرفت *با یه قیافه ی سادیسمی یه خنده ی سادیسمی زد*
احساس کردم که سانزو داره آماده حمله میشه اما خب با چشمام فهموندم ه تکون نخوره
با یه حرکت گردنم رو جلوی بردم تا چاقو بهم بخوره اما نخووورد چون دست سانزو رو دیدم جلوم بووود
تا سانزو چاقو رو گرفت زود مرده فرار کرد اما از اون طرف کارا و رایا و کاین و فویو و تئو که داشتن کورو و سانزو رو دید می زدن یهو از پشت درخت در اومدن و مرده رو گرفتن
حالا برگردیم به سانزو و کورو جان
ویو کورو
آهههه می خوام کاری کنم اون مرده آرزوی مرگ کنه....
دست سانزو رو زخمی کرد...خون سانزو رو در اورد*مغزای منحرفتون از اینجا جمع کنیید*
ویو سانزو
دیدم کورو ،ی خواد گلوش رو به چاقو بچسبونه و زود دستم و انداختم جلو گلوش تا چیزیش نشه
که یهو دیدم کورو با چشمام اشکی و سادیسمی دستم گرفت گفت
کورو:خوبی؟
کورو:مطمئنی درد نداره؟
کورو:ببخشید...همه اش تقصیر من بود
کورو:اگه همون موقع که متوجه حضورش شده بودم کار مرده و ساخته بودم...الان توهم زخمی نبودی
سانزو تو مغزش *وای خدااااااااااااا آخه آدم چقدر می تونه کیووووت باشههههههه
سانزو:مرسی خوبم و اینکه دیگه خودتو به خاطر من مقصر نکن باشه؟*قاب کردن دستاش درو صورت گریان کورو جان*
*پاک کردن اشکای کورو*
کورو:مرسی سانزو *با لبخند*
سانزو:با یه لبخند متقابل * خواهش
کارا:ببخشید مزاحم کار خیرتون میشم.....ولی با این مرده چیکار کنیم
سانزو و کورو همزمان با حالت سادیسمی گفتن:اتاق شکنجه رو آماده کنید
فویو:جووون هماهنگی رو برم
و این وسط تئو رو داریم که داره خوشو می کشه تا بقیه بهش توجه کنن
کورو:سانزو..میشه من اول شکنجه اش کنم*با چشای گوربه ای*
سانزو:باشه
تو اتاق شکنجه
کورو:خب خب بگو ببینم برا کی کار می کنی؟*کشیدن چاقو رو دستش*
مرده:عررررررر....معلومه..که..به نفله ای مثل تو...نمیگم..
کورو:همدمم...هرجور راحتی
بعد کورو کل بدن مرده رو زخمی کرد خیلی عمیق جوری که استخوان هایش معلوم بود
بعد روشون آب داغ ریخت و در آخر اسید رو آماده کرد که..،
مرده دهن مبارکشون باز کرد...
مرده:من برای....کار می کنم
حالا اون شخص مرموز که می باشد؟
حدس بزنید
شرطها
۱۰ لایک ۵ کامنت
۲۰۰
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.