عشق صورتی
* دیگه حوصله ندارم بنویسم مست سگی خودتون میدونید هم آوا هم سوک هون خیلی مَستن*
سوک کیونگ: واوووو میگم میای بریم بار
+شومبوسگومبولی چی؟ باشه
سوک کیونگ: اوکی پس من ساعت.....
اوممم ساعت چند وقت داری بیام دنبالت
+ 10 خوبه 10 بیا
سوک کیونگ: 10 یکم دیر نیست؟
+ ساعت 5 کنسرت دارم
سوک کیونگ: آها باشه پس حاضر باش ساعت 10 جلو خونتم
+اوکی
ویوی آوا:
سوک کیونگ منو رسوند خونه و خودش رفت
منم رفتم داخل همه ی پسرا دور میز ناهارخوری نشسته بودن و اخم هایشان در هم بود بعد که اومدم داخل سریع اومدن سمتم
نامی: کجا بودی؟
شوگا: با کی بودی؟
جمین: حالت خوبه؟
ته: میدونی ساعت چنده؟
جیهوپ: صدمه که ندیدی؟
کوک: شیرموز میخوایی؟
جین: گشنت نیست؟
هَـــــــــــــــــــــــــــمه برگشتن سمت کوک و جین
جین: چیــــــــــــــــه؟
کوک: چرا نگا میکنید چیز جالبیــــــــه؟
+ من خوبم نگران نباشید راسته ته ته ساعت چنده؟
که خیلی گرمم شد نمیدونم چرا اصلا خیلی
داشتم آتیش میگرفتم دست خودم نبود کتم رو درآوردم بعدشم لباسمو البته زیرش ی لباس دیگه داشتم *پس منحرف نشید*
شوگا: چی شده؟ *تعجب 😳*
+ گرمه گرمــــــــــــــــــــــه
جیهوپ: آرام باش چیشده چرا داری لباساتو در میاری؟
جونگ کوک: اوووووووووو👀👀😈
نامی: چیه کوک؟
کوک: فک کنم تو غذاش یا چیز دیگه تحریک کننده ای چیزی ریختن
نامی: واتتت خب اگه هم اینطور باشه پس تو چرا داری به آوا اینجوری نگاه میکنی😡😡
کوک: ها؟ هیچی؟
+دارم آتیش میگیرم🥵 چی قرص تحریک کننده؟؟؟؟؟ خدا نکنه زبون گاوت رو ببنددد
آییییییییییییی
هوپی: چیه چیشد
+ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
جیمین: ی چیزی بگو
+ من باید برم وگرنه اتفاقای خوبی نمیفته
آییییییی سرم داره گیج میره🥵🥵🥵🥵
ته ته: زود باشید یکاری کنید *داد*
+ نه نه نه نه نه اینطوری نمیشه یکی رو برام بیاریدددددددد 🥵🥵🥵🥵
جین: میخوای چیکا کنی؟
+ به نظرت؟ 🥵🥵🥵
همه: امکان نداره
+ یا یکی رو بیارید یا یکی از خودتون رو مجبور میکنم🥵🥵🥵🥵
همه: گفتیم هرگز
+ خودتون خواستید
* منحرفا حالتون چطوره؟ بنظرتون چی میشه؟
مطمعنم همتون فک میکنید یکی رو میکنه نه؟ خب میخوام حالتون رو بگیرم😈😈😈*
تفنگوو درآوردم و گفتم:
+ هر کی میخواد زود تر بیاد بقیه هم برن وگرنه کشته میشن🥵🥵🥵🥵🥵🥵
نه اصلا ولش
جین: چیکار میکنی؟
مکالمه:
+ الو 🥵
سوک. هون: سلام🥵
+ توهم؟ 🥵
سوک هون: آره چاره ای نداریم جز اینکه اهم اهم🥵
+متوجه ام🥵
سوک هون: بیا هتل.....
+ اوکی نزدیکه الان میام🥵
سوک هون: زود بیا🥵
+ باشــــــــه🥵
پایان مکالمه
سوک کیونگ: واوووو میگم میای بریم بار
+شومبوسگومبولی چی؟ باشه
سوک کیونگ: اوکی پس من ساعت.....
اوممم ساعت چند وقت داری بیام دنبالت
+ 10 خوبه 10 بیا
سوک کیونگ: 10 یکم دیر نیست؟
+ ساعت 5 کنسرت دارم
سوک کیونگ: آها باشه پس حاضر باش ساعت 10 جلو خونتم
+اوکی
ویوی آوا:
سوک کیونگ منو رسوند خونه و خودش رفت
منم رفتم داخل همه ی پسرا دور میز ناهارخوری نشسته بودن و اخم هایشان در هم بود بعد که اومدم داخل سریع اومدن سمتم
نامی: کجا بودی؟
شوگا: با کی بودی؟
جمین: حالت خوبه؟
ته: میدونی ساعت چنده؟
جیهوپ: صدمه که ندیدی؟
کوک: شیرموز میخوایی؟
جین: گشنت نیست؟
هَـــــــــــــــــــــــــــمه برگشتن سمت کوک و جین
جین: چیــــــــــــــــه؟
کوک: چرا نگا میکنید چیز جالبیــــــــه؟
+ من خوبم نگران نباشید راسته ته ته ساعت چنده؟
که خیلی گرمم شد نمیدونم چرا اصلا خیلی
داشتم آتیش میگرفتم دست خودم نبود کتم رو درآوردم بعدشم لباسمو البته زیرش ی لباس دیگه داشتم *پس منحرف نشید*
شوگا: چی شده؟ *تعجب 😳*
+ گرمه گرمــــــــــــــــــــــه
جیهوپ: آرام باش چیشده چرا داری لباساتو در میاری؟
جونگ کوک: اوووووووووو👀👀😈
نامی: چیه کوک؟
کوک: فک کنم تو غذاش یا چیز دیگه تحریک کننده ای چیزی ریختن
نامی: واتتت خب اگه هم اینطور باشه پس تو چرا داری به آوا اینجوری نگاه میکنی😡😡
کوک: ها؟ هیچی؟
+دارم آتیش میگیرم🥵 چی قرص تحریک کننده؟؟؟؟؟ خدا نکنه زبون گاوت رو ببنددد
آییییییییییییی
هوپی: چیه چیشد
+ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
جیمین: ی چیزی بگو
+ من باید برم وگرنه اتفاقای خوبی نمیفته
آییییییی سرم داره گیج میره🥵🥵🥵🥵
ته ته: زود باشید یکاری کنید *داد*
+ نه نه نه نه نه اینطوری نمیشه یکی رو برام بیاریدددددددد 🥵🥵🥵🥵
جین: میخوای چیکا کنی؟
+ به نظرت؟ 🥵🥵🥵
همه: امکان نداره
+ یا یکی رو بیارید یا یکی از خودتون رو مجبور میکنم🥵🥵🥵🥵
همه: گفتیم هرگز
+ خودتون خواستید
* منحرفا حالتون چطوره؟ بنظرتون چی میشه؟
مطمعنم همتون فک میکنید یکی رو میکنه نه؟ خب میخوام حالتون رو بگیرم😈😈😈*
تفنگوو درآوردم و گفتم:
+ هر کی میخواد زود تر بیاد بقیه هم برن وگرنه کشته میشن🥵🥵🥵🥵🥵🥵
نه اصلا ولش
جین: چیکار میکنی؟
مکالمه:
+ الو 🥵
سوک. هون: سلام🥵
+ توهم؟ 🥵
سوک هون: آره چاره ای نداریم جز اینکه اهم اهم🥵
+متوجه ام🥵
سوک هون: بیا هتل.....
+ اوکی نزدیکه الان میام🥵
سوک هون: زود بیا🥵
+ باشــــــــه🥵
پایان مکالمه
۴.۱k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.