پارت بعدو گذاشتم شرمنده این چند روز نت نداشتم
♢رنگ خون♢
^P⑥^
___________________________________________
وقتی رسیدم خونه ساعت 4:30 بود و تهیونگ رفته بود سرکارو اون دختره رو مبل با گوشیش ور میرفت یکم سرشو اورد بالا و خیلی سرد سلام کرد ولی اصلا جوابشو ندادم و رفتم تو اتاق لباسامو عوض کردم و اومدم بیرون رفتم تو اشپزخونه و شروع ب درست کردن شام کردم
(نیم ساعت بعد)
تقریبا کارم تموم شده بود فقط مرغا مونده بودن که تیکه کنم شروع کردم ب تیکه کردنشون که یهو دستم برید و خون جاری شد
+آههه آیییی دستممم خواستم دستمو ببرم زیر آب ک خونشو بشورم یهو با حرف لیسا شوکه شدم ک از رو مبل بلند شده بود و داشت آروم میومد سمتم
٪اوممم بوی خون میاد (با لذت... درک کنید دیه نمیدونستم چجوری لحنشو بگم:/)
+چ..چی برو چی داری میگی؟ همین جور داشتم عقب عقب میرفتم ک پشتم خورد ب دیوار اونم اومد جلوم چشماش قرمز شده بود محکم دستمو گفتو برد سمت دهنش و با لذت دندوناشو فرو کرد تو زخممو تا جایی ک تونست خونمو خورد خیلی درد داشت و خون زیادی داشت میخورد جوری ک بیهوش شدم و دیگه نفهمیدم چی شد ...
^P⑥^
___________________________________________
وقتی رسیدم خونه ساعت 4:30 بود و تهیونگ رفته بود سرکارو اون دختره رو مبل با گوشیش ور میرفت یکم سرشو اورد بالا و خیلی سرد سلام کرد ولی اصلا جوابشو ندادم و رفتم تو اتاق لباسامو عوض کردم و اومدم بیرون رفتم تو اشپزخونه و شروع ب درست کردن شام کردم
(نیم ساعت بعد)
تقریبا کارم تموم شده بود فقط مرغا مونده بودن که تیکه کنم شروع کردم ب تیکه کردنشون که یهو دستم برید و خون جاری شد
+آههه آیییی دستممم خواستم دستمو ببرم زیر آب ک خونشو بشورم یهو با حرف لیسا شوکه شدم ک از رو مبل بلند شده بود و داشت آروم میومد سمتم
٪اوممم بوی خون میاد (با لذت... درک کنید دیه نمیدونستم چجوری لحنشو بگم:/)
+چ..چی برو چی داری میگی؟ همین جور داشتم عقب عقب میرفتم ک پشتم خورد ب دیوار اونم اومد جلوم چشماش قرمز شده بود محکم دستمو گفتو برد سمت دهنش و با لذت دندوناشو فرو کرد تو زخممو تا جایی ک تونست خونمو خورد خیلی درد داشت و خون زیادی داشت میخورد جوری ک بیهوش شدم و دیگه نفهمیدم چی شد ...
۷.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.