پارت ۲۲
#پارت ۲۲
ساعت ۴ ظهر
لیزگه:وای خیلی استرس و هیجان دارم😊
یازگی:تو مگه میخوای انجامش بدی؟
لیزگه:خب دیگه به هر حال
یازگی:بگذریم شماره ایلول تومبار رو که داری؟
لیزگه:نه
یازگی:هی خدا😫
خب چیزه زنگ بزن به ییعیت بگو شمارشو بده
لیزگه:باش الان زنگ میزنم
لیزگه:الو ییعیت خوبی؟
ییعیت:خوبم ، توچطوری؟
لیزگه:منم خوبم، چیزه ییعیت میگم که میشه شماره ایلول تومبار رو بهم بدی؟
ییعیت:شماره ایلول رو میخوای چیکار؟میخوای بری موهاشو بکشی؟
لیزگه:نه بابا چرا موهاشو بکشم اخه؟تو فقط شمارشو بده
ییعیت:باش
ییعیت شماره ایلول رو بهش داد
یازگی:خب الان من زنگ میزنم
گوشی درحال بوق زدن
ایلول:الو؟
یازگی:سلام ایلول خوبی؟من سوبورجو یازگی جوشکون هستم
ایلول:آها یازگی پس؟خب یازگی خانم شما شما چه کاری با من دارید؟
یازگی:اممم چیزه میگم که داخل کافه ی صدف من تورو دعوت کردم که بیای تو کافه و من هم بیام
ایلول:من برای چی بیام؟تو اون کافه قراره چی بهم بگی؟
یازگی:حالا وقتی رفتی اونجا میفهمی ، مسئله عشقه!
ایلول:عشق؟
یازگی:آره دیگه عشق
حالا که کنجکاو شدی تو کافه میبینمت😚
یازگی گوشی رو قطع کرد
لیزگه:چی گفت؟
یازگی:زدمش بلندگو دیگه!نشنیدی؟
لیزگه:آره شنیدم ولی خب یادم رفت🙃
یازگی:🦦
یازگی به کافه رسید.......................
@edituri
برای پارت های بیشتر پیج رو فالو کنید.💙
ساعت ۴ ظهر
لیزگه:وای خیلی استرس و هیجان دارم😊
یازگی:تو مگه میخوای انجامش بدی؟
لیزگه:خب دیگه به هر حال
یازگی:بگذریم شماره ایلول تومبار رو که داری؟
لیزگه:نه
یازگی:هی خدا😫
خب چیزه زنگ بزن به ییعیت بگو شمارشو بده
لیزگه:باش الان زنگ میزنم
لیزگه:الو ییعیت خوبی؟
ییعیت:خوبم ، توچطوری؟
لیزگه:منم خوبم، چیزه ییعیت میگم که میشه شماره ایلول تومبار رو بهم بدی؟
ییعیت:شماره ایلول رو میخوای چیکار؟میخوای بری موهاشو بکشی؟
لیزگه:نه بابا چرا موهاشو بکشم اخه؟تو فقط شمارشو بده
ییعیت:باش
ییعیت شماره ایلول رو بهش داد
یازگی:خب الان من زنگ میزنم
گوشی درحال بوق زدن
ایلول:الو؟
یازگی:سلام ایلول خوبی؟من سوبورجو یازگی جوشکون هستم
ایلول:آها یازگی پس؟خب یازگی خانم شما شما چه کاری با من دارید؟
یازگی:اممم چیزه میگم که داخل کافه ی صدف من تورو دعوت کردم که بیای تو کافه و من هم بیام
ایلول:من برای چی بیام؟تو اون کافه قراره چی بهم بگی؟
یازگی:حالا وقتی رفتی اونجا میفهمی ، مسئله عشقه!
ایلول:عشق؟
یازگی:آره دیگه عشق
حالا که کنجکاو شدی تو کافه میبینمت😚
یازگی گوشی رو قطع کرد
لیزگه:چی گفت؟
یازگی:زدمش بلندگو دیگه!نشنیدی؟
لیزگه:آره شنیدم ولی خب یادم رفت🙃
یازگی:🦦
یازگی به کافه رسید.......................
@edituri
برای پارت های بیشتر پیج رو فالو کنید.💙
۱.۱k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.