۵۴
۵۴
-----------------
"جیهوپ"
ازماشین پیاده شدم و جلوتر حرکت کردم برگشتم دیدم نشسته تو ماشین.
رفتم سمتش و گفتم
+ چیه چرا نشستی پیاده شد دیگه
لب زد
♧من نم..یام از این..جا خاطره خو..خوبی ندار..م
بهش حق میدادم
دستشو کشیدم و مجبورش کردم پیاده شه
همینطور که دنبال خودم میکشیدمش پله هارو دوتا یکی طی کردم
در اتاق و باز کردم.
+ات تا وقتی بچه بدنیا بیاد پیش من میمونی
بچه بهونه بوده من دلم پر میزد دوباره تو بغلم بخوابه
رفتم حموم و دوش گرفتم وقتی اومدم بیرون دیدم همونطوری خوابیده بود.
رفتم کنارش با حوله دراز کشیدم
تو بغلم گرفتمش و کم کم چشمام گرم شد و خوابیدم
صبح با صدای جیغ شخصی از جا پریدم
دوباره صدای جیغ اومد
چشمامو با کلافگی باز کردم خواستم داد بزنم بگم چرا اومده تو اتاق بدون اجازه من
ولی با دیدن ماری که به ات زل زده بود خودمو جمع و جور کردم
ماری: تو ات ایییی؟!!
ات شوکه حوله رو محکم تر دور خودش پیچید و لب زد:
♧آره
ماری با این حرف ات دوید سمتش خواست بغلش کنه
که ات دستش و جلوش گرفت
♧ببخشیدا ولی شما؟
ماری: م..ن؟ من خ..ب خوا..هر شوه..رتم
ات چند بار پشت سرهم پلک زد
♧ولی...
+داستانش طولانیه ات
از جام بلند شدم و رفتم سمت کمد لباسام
از تو کمد لباسای اسپرت و برداشتم و تن کردم
-----------------
"جیهوپ"
ازماشین پیاده شدم و جلوتر حرکت کردم برگشتم دیدم نشسته تو ماشین.
رفتم سمتش و گفتم
+ چیه چرا نشستی پیاده شد دیگه
لب زد
♧من نم..یام از این..جا خاطره خو..خوبی ندار..م
بهش حق میدادم
دستشو کشیدم و مجبورش کردم پیاده شه
همینطور که دنبال خودم میکشیدمش پله هارو دوتا یکی طی کردم
در اتاق و باز کردم.
+ات تا وقتی بچه بدنیا بیاد پیش من میمونی
بچه بهونه بوده من دلم پر میزد دوباره تو بغلم بخوابه
رفتم حموم و دوش گرفتم وقتی اومدم بیرون دیدم همونطوری خوابیده بود.
رفتم کنارش با حوله دراز کشیدم
تو بغلم گرفتمش و کم کم چشمام گرم شد و خوابیدم
صبح با صدای جیغ شخصی از جا پریدم
دوباره صدای جیغ اومد
چشمامو با کلافگی باز کردم خواستم داد بزنم بگم چرا اومده تو اتاق بدون اجازه من
ولی با دیدن ماری که به ات زل زده بود خودمو جمع و جور کردم
ماری: تو ات ایییی؟!!
ات شوکه حوله رو محکم تر دور خودش پیچید و لب زد:
♧آره
ماری با این حرف ات دوید سمتش خواست بغلش کنه
که ات دستش و جلوش گرفت
♧ببخشیدا ولی شما؟
ماری: م..ن؟ من خ..ب خوا..هر شوه..رتم
ات چند بار پشت سرهم پلک زد
♧ولی...
+داستانش طولانیه ات
از جام بلند شدم و رفتم سمت کمد لباسام
از تو کمد لباسای اسپرت و برداشتم و تن کردم
۱۰.۴k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.