پارت۴۴
پارت۴۴
ارامشی برای حس تو
- (بعد۲۰ مین رسیدم به یه ماشین فروشی.....ماشینای لوکسو خیلییییی گرونی داشت خیلییییی هم خوشگل بودنننن....پیادشدیم و وارد ویترینشون(مغازه) شدیم و رفتیم و روبه روی یه اقایی که اونجا بود ایستادیم )
+ اقای چان اون ماشینی که بهتون سپردم که اماده کنید و تجهیزاتشو روش سوار کنید رو ...(لبخند)(علامت اقای چان\)
\ بله بله بفرمایید دنبالم اقای جئون(لبخند)
- (چی؟ ماشین اماده کرده؟ براچی؟ یعنی میخواد باز ماشین بخره....اخه۳تا ماشین داره میخواد چیکارشون کنه؟..... یه ماشین خیلیییییی خفن بود خیلییییییی قشنگ بود عاشقش شدم رنگش ٬جنسش٬ همه چیش عالیییی بود .....ولی جونگ کوک این همه ماشین میخواد چیکارررر......دستشو گرفتم و کمی کشیدم که ایستادو نگام کرد.....) ددی الان میخوای ماشین بخری؟!(سوالی)
+ بعله.....برای بیبیم...مشکلیه بیب؟!(لبخند)ل/بشو کوتاه بو/سیدم)
- ها؟!....(شوکه)
+ بیبم دوسش داری؟(لبخند)
- الهههههههههه(ذوقققققق)(پریدم بغلش)
+(بعد چند دیقه از بغلم اومد پایین....قبلا با فروشنده حساب کرده بودم پس ماشینو یه چک کوچولویی کردم و کلید ماشینو از اقای چان گرفتم و در راننده رو باز کردم)خب بفرمایید خانم خوشگله.....رانندگی که بلدین نه؟!(لبخند)
- معلومهههه.....ارزوم بود یه همچین ماشینه خفنی داشته باشمممممم(ذوقققق)(کلیدو ازش گفتم و سوار شدم)
+ عه (نیشخند)(درو بستم و از تو اینه سرمو بردم دخل و دم گوشش گفتم) پس فکنم نه تنها خدا به ارزوت رسوندت یه ددی فاکر خوبم بهت داده..... نه؟(نیشخند)
- ( اب دهنمو قورت دادم و با ترس گفتم) ....ددیه خوبی.. که هستی ولی...(ترس و خجالت)
+ ولی ؟!(نیشخند)
- ولی چیزه ..ددیه فا/کر....یکم زیادیه نه؟ (اروم و خجالت)
+ نه نشد دیگه ددی دوست داره هرشب به فا/کت بده....تو دوست نداری؟!(نیشخند و ارو)
- چ...چیی؟....نمیدونم...نه(اروم و خجالت)
+(دم گوشش) کاملا از رفتار دیشبت معلوم بود....اوومممم عااااححح میخوا....(جلو دهنم و گرفت و گفت)
- باشه باشه حق با توعه دوس دارم فقط بیا بریم(ترس و خجالت)( دستمو از رو دهنش برداشتم)
+(خنده) باشه....(سرمو اوردم بیرون از تو پنجره ماشین) ماشینو بیار بیرون باهم بریم خونه بزاریمش بعد بریم خرید(کمی خنده)
- باشه(ماشینو روشن کردم و بردمش بیرون کنار ماشینش ایستادم...منتظر موندم بیاد ...که اومدو سوار ماشینش شد و راه افتاد منم پشت سرش حرکت کردم ....رسیدم و ماشینارو گذاشتیم تو پارکینگ و رفتیم داخل خونه که با دیدن.......
حمایتتتتت لاوام : )
ارامشی برای حس تو
- (بعد۲۰ مین رسیدم به یه ماشین فروشی.....ماشینای لوکسو خیلییییی گرونی داشت خیلییییی هم خوشگل بودنننن....پیادشدیم و وارد ویترینشون(مغازه) شدیم و رفتیم و روبه روی یه اقایی که اونجا بود ایستادیم )
+ اقای چان اون ماشینی که بهتون سپردم که اماده کنید و تجهیزاتشو روش سوار کنید رو ...(لبخند)(علامت اقای چان\)
\ بله بله بفرمایید دنبالم اقای جئون(لبخند)
- (چی؟ ماشین اماده کرده؟ براچی؟ یعنی میخواد باز ماشین بخره....اخه۳تا ماشین داره میخواد چیکارشون کنه؟..... یه ماشین خیلیییییی خفن بود خیلییییییی قشنگ بود عاشقش شدم رنگش ٬جنسش٬ همه چیش عالیییی بود .....ولی جونگ کوک این همه ماشین میخواد چیکارررر......دستشو گرفتم و کمی کشیدم که ایستادو نگام کرد.....) ددی الان میخوای ماشین بخری؟!(سوالی)
+ بعله.....برای بیبیم...مشکلیه بیب؟!(لبخند)ل/بشو کوتاه بو/سیدم)
- ها؟!....(شوکه)
+ بیبم دوسش داری؟(لبخند)
- الهههههههههه(ذوقققققق)(پریدم بغلش)
+(بعد چند دیقه از بغلم اومد پایین....قبلا با فروشنده حساب کرده بودم پس ماشینو یه چک کوچولویی کردم و کلید ماشینو از اقای چان گرفتم و در راننده رو باز کردم)خب بفرمایید خانم خوشگله.....رانندگی که بلدین نه؟!(لبخند)
- معلومهههه.....ارزوم بود یه همچین ماشینه خفنی داشته باشمممممم(ذوقققق)(کلیدو ازش گفتم و سوار شدم)
+ عه (نیشخند)(درو بستم و از تو اینه سرمو بردم دخل و دم گوشش گفتم) پس فکنم نه تنها خدا به ارزوت رسوندت یه ددی فاکر خوبم بهت داده..... نه؟(نیشخند)
- ( اب دهنمو قورت دادم و با ترس گفتم) ....ددیه خوبی.. که هستی ولی...(ترس و خجالت)
+ ولی ؟!(نیشخند)
- ولی چیزه ..ددیه فا/کر....یکم زیادیه نه؟ (اروم و خجالت)
+ نه نشد دیگه ددی دوست داره هرشب به فا/کت بده....تو دوست نداری؟!(نیشخند و ارو)
- چ...چیی؟....نمیدونم...نه(اروم و خجالت)
+(دم گوشش) کاملا از رفتار دیشبت معلوم بود....اوومممم عااااححح میخوا....(جلو دهنم و گرفت و گفت)
- باشه باشه حق با توعه دوس دارم فقط بیا بریم(ترس و خجالت)( دستمو از رو دهنش برداشتم)
+(خنده) باشه....(سرمو اوردم بیرون از تو پنجره ماشین) ماشینو بیار بیرون باهم بریم خونه بزاریمش بعد بریم خرید(کمی خنده)
- باشه(ماشینو روشن کردم و بردمش بیرون کنار ماشینش ایستادم...منتظر موندم بیاد ...که اومدو سوار ماشینش شد و راه افتاد منم پشت سرش حرکت کردم ....رسیدم و ماشینارو گذاشتیم تو پارکینگ و رفتیم داخل خونه که با دیدن.......
حمایتتتتت لاوام : )
۴.۴k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.