(پارت۵۲)

شوگا:خیلی بامزه ای ا/ت.
ا/ت:(خندید)ممنونم.
شوگا:معمولا بعد ازظهر ها چیکار میکنی؟
ا/ت:ام...معمولا کاری که هر روز انجام میدم اینه که دسری که خودم برای اولین بار درستش کردم رو درست میکنم!واقعا محشره اما هیچکس از دستور پختش خبر نداره حتی مادرم!
شوگا:واقعا؟؟کنجکاویم گل کرده اما گفتی هیچکس از دستور پختش خبر نداره.
ا/ت:آره هیچکس!اما میتونی اولین نفری باشی که این دسر مخصوص من رو بلده!
شوگا:واقعا؟میتونم این رو یاد بگیرم؟
ا/ت:آره خیلی آسونه!تازه هر چقدرم که از این دسر بخوری چاق نمیشی!
شوگا:خیلی عجیبه ولی بیشتر جالبه!دوست دارم زودتر یادش بگیرم!
تقریبا نزدیک خونه بودن و شوگا باید ماشین رو پارک میکرد.
شوگا جلو رفت تا در رو باز کنه و ا/ت اول وارد خونه بشه.
اما همین که ا/ت پاش رو توی حیاط خونه گذاشت یک نفر هولش داد توی استخر!
جونگ کوک:عه!ا/تت!تو مگه شوگا..شوگا کجاست پس؟؟من...
بعد یکدفعه شوگا رو دید!
شوگا:تو اينجا چیکار میکنی؟چرا ا/ت رو انداختی توی اب؟؟
جونگ کوک:میخواستم تورو بندازم چرا اول خودت نیومدی تو!
جونگ کوک:راستی!ا/ت هنوز زیر آبه!!
شوگا:جدی؟؟عههه ا/ت!!
بعد دوتایی باهم پریدن توی آب!
ا/ت:عه اما من.....