Part° 12
Part° 12
÷یعنی الان تو...تو دختر خالم میشی؟؟
×اوهومم
÷پس چرا من از این که خاله دارم خبر ندارم؟
×اونجاشو من نمیدونم... هنوز هم نتونستم بفهمم سر چی قهرن
÷پس قصدت از اینکه دوست دخترم شدی چیه؟؟
(از موقعی که رزی شروع کرد درمورد خالش گفت جین رفت پاپ کورن اورد و با املیا رفتن نشستن رو کاناپه و عینک سه بعدی زدن و با تعجب اونارو تماشا میکردن و پاپ کورن میخوردن😂)
(خب ادامه بحث)
×من واقعا قصد بدی نداشتم فقط میخواستم از نزدیک بیشتر بشناسمت همین اما نه به عنوان دختر خالت
÷که اینطور..... نظرت چیه رابطمونو از نو شروع کنیم؟ (لبخند ملیح)
×باشهه(ذوق)
÷(در گوش رزی میگه) این دوتارو چیکار کنیم(اشاره به ات و ته)
×من یه فکر بهتر دارم (لبخند)
÷چی؟؟
×نظرت چیه این دوتارو باهم شیپ کنیم هومم؟؟ بهم میان اخلاقشونم عین همه زوج خوبی میشن
÷موافقم.. (هردو لبخند شیطانی میزنن)
×پس بیا اینجا تا نقشه بکشیم....
(ات و تهیونگ همینطور داشتن با نگاهشون همو میخوردن)
رزی و جیمین اروم میرن پیش جین و املیا میشینن و همینطوری که پاپ کورن میخوردن و ات و تهیونگو نگاه میکردن که شاید صحنه جالبی رخ بده نقشه میکشن که ات و تهیونگو فکر کردین نقشه رو میگم😈حیح حیح حیح حیح
$وای 3 صبحه بلند شین بریم
×کجاا همینجا بمونید.. همتون نوشیدنی خوردین با این وضع نمیتونید رانندگی کنید
÷راست میگه.. صبح بریم
+_¢$اوکی
هرکی میره تو یه اتاق و از خستگی زیاد سریع خوابشون میبره
(فردا صبح)*
(نویسنده: اخیش بلاخره دیروز تموم شددد)
° ویو رزی °
ساعت 7 از خواب بیدار شدم و رفتم حمام و بعد اومدم لباسمو پوشیدم و موهامو خشک کردم و حالت دادم و یه ارایش ملیح کردم و از اتاق اومدم بیرون و از پله ها که پایین میرفتم دیدم همه دور میز صبحانه نشستن و منتظر منن..
×گود مورنینگ
+÷¢_$صبح بخیر
نشستم و صبحونمون رو خوردیم به ساعت نگاه کردم..
×حیححح دیرمون شد بلند شید 8:05
+واییی ساعت 9 یه قرار داد مهم دارم به خونه هم نمیرسم..با این لباسا هم نمیتونم برم
رزی کت شلوار داری؟؟
×ارع بلند شو بریم بهت بدم
+اوکی فقط عجله کن..
میرن تو اتاق و رزی یه کت شلوار مثل مال خودش بهش میده (عکسشو میزارم)
+اینکه شبیه مال خودته
×خواستم یه امروزو ست باشیم
+اوکی (لبخند)
_______________________________
پایان پارت 12
÷یعنی الان تو...تو دختر خالم میشی؟؟
×اوهومم
÷پس چرا من از این که خاله دارم خبر ندارم؟
×اونجاشو من نمیدونم... هنوز هم نتونستم بفهمم سر چی قهرن
÷پس قصدت از اینکه دوست دخترم شدی چیه؟؟
(از موقعی که رزی شروع کرد درمورد خالش گفت جین رفت پاپ کورن اورد و با املیا رفتن نشستن رو کاناپه و عینک سه بعدی زدن و با تعجب اونارو تماشا میکردن و پاپ کورن میخوردن😂)
(خب ادامه بحث)
×من واقعا قصد بدی نداشتم فقط میخواستم از نزدیک بیشتر بشناسمت همین اما نه به عنوان دختر خالت
÷که اینطور..... نظرت چیه رابطمونو از نو شروع کنیم؟ (لبخند ملیح)
×باشهه(ذوق)
÷(در گوش رزی میگه) این دوتارو چیکار کنیم(اشاره به ات و ته)
×من یه فکر بهتر دارم (لبخند)
÷چی؟؟
×نظرت چیه این دوتارو باهم شیپ کنیم هومم؟؟ بهم میان اخلاقشونم عین همه زوج خوبی میشن
÷موافقم.. (هردو لبخند شیطانی میزنن)
×پس بیا اینجا تا نقشه بکشیم....
(ات و تهیونگ همینطور داشتن با نگاهشون همو میخوردن)
رزی و جیمین اروم میرن پیش جین و املیا میشینن و همینطوری که پاپ کورن میخوردن و ات و تهیونگو نگاه میکردن که شاید صحنه جالبی رخ بده نقشه میکشن که ات و تهیونگو فکر کردین نقشه رو میگم😈حیح حیح حیح حیح
$وای 3 صبحه بلند شین بریم
×کجاا همینجا بمونید.. همتون نوشیدنی خوردین با این وضع نمیتونید رانندگی کنید
÷راست میگه.. صبح بریم
+_¢$اوکی
هرکی میره تو یه اتاق و از خستگی زیاد سریع خوابشون میبره
(فردا صبح)*
(نویسنده: اخیش بلاخره دیروز تموم شددد)
° ویو رزی °
ساعت 7 از خواب بیدار شدم و رفتم حمام و بعد اومدم لباسمو پوشیدم و موهامو خشک کردم و حالت دادم و یه ارایش ملیح کردم و از اتاق اومدم بیرون و از پله ها که پایین میرفتم دیدم همه دور میز صبحانه نشستن و منتظر منن..
×گود مورنینگ
+÷¢_$صبح بخیر
نشستم و صبحونمون رو خوردیم به ساعت نگاه کردم..
×حیححح دیرمون شد بلند شید 8:05
+واییی ساعت 9 یه قرار داد مهم دارم به خونه هم نمیرسم..با این لباسا هم نمیتونم برم
رزی کت شلوار داری؟؟
×ارع بلند شو بریم بهت بدم
+اوکی فقط عجله کن..
میرن تو اتاق و رزی یه کت شلوار مثل مال خودش بهش میده (عکسشو میزارم)
+اینکه شبیه مال خودته
×خواستم یه امروزو ست باشیم
+اوکی (لبخند)
_______________________________
پایان پارت 12
۶.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.