پارت یازدهم
#پارت_یازدهم
دره اتاق باز شدو آرمانو شهاب و شیوا اومدن تو اتاق باز شدو آرمان و شهاب و شیوا اومدن تو اتاق
بلند شدمو سلام کردم
آرمان رفت پیش هانا و کنارش نشست
دستشو گرفت و گفت
+اجیم چطوره
+سلام داره
+سلام برسون بش
+باش
آرمان یه لبخند بهش زدو گفت
+چرا اینطوری کردی قربونت برم
+بده خواستم شاخ باشم؟
+شاخ باشی؟
+اره...بده روحیتونو تجدید میکونم؟
+دیوونه ای بخدا
+میدونم
شهاب+چته آرسام کلافه ای
-جلسه دارم باید برم
+خب برو هستیم ما
-ممنون...آرمام...اگه کاری نداری برم من
برگشت سمتمو گفت
+ممنون که موندی تا الان اگه نبودین من نمیدونم باید چیکار میکردم
-کاری نکردم که...مراقب خودت باش خانوم کوچولو
+کوچولو اون داداشه یالغوزته که نمیبینمش
-باشه اون لندهورم میارم پیشت
باهمه خدافظی کردمو رفتم بیرون یه راس رفتم سمته ماشینو بعدم خونه
سریع یه دوش گرفتمو یه کت شلوار سیاه با پیرهن سفید پوشیدمو مدرکارو گزاشتم توی کیفو رفتم بیرون و ماشینو روشن کردم
همونطور که میرفتم سمته خونه آرسام بهش زنگ زدم که هر چی زنگ خورد جواب نداد
قطع کردم و سریع تر روندم
جلو خونش رسیدم پیاده شدمو زنگ خونه رو زدم
+بــه داشیی بیا تو
درو زدو رفتم تو
رفتم تو ساختمو که صدای خنده ی چنتا دخترو شنیدم
+نکـــن آرشاااام😅 😅 😅
+جووون😅
وقتی رفتم داخلو دیدم چنتا دختر دورشنو خودشم داره یکیشو غلغلک میده عصبی گفتم
-آرشام الان جلسه داریم اونوخ گوشیتو انداختی یه ورو میخندی؟
ادامه میدم دوستان...نظر
جیق جیق نکنین میخوام واسه امتحان فردام بخونم
Roman._.khoon
دره اتاق باز شدو آرمانو شهاب و شیوا اومدن تو اتاق باز شدو آرمان و شهاب و شیوا اومدن تو اتاق
بلند شدمو سلام کردم
آرمان رفت پیش هانا و کنارش نشست
دستشو گرفت و گفت
+اجیم چطوره
+سلام داره
+سلام برسون بش
+باش
آرمان یه لبخند بهش زدو گفت
+چرا اینطوری کردی قربونت برم
+بده خواستم شاخ باشم؟
+شاخ باشی؟
+اره...بده روحیتونو تجدید میکونم؟
+دیوونه ای بخدا
+میدونم
شهاب+چته آرسام کلافه ای
-جلسه دارم باید برم
+خب برو هستیم ما
-ممنون...آرمام...اگه کاری نداری برم من
برگشت سمتمو گفت
+ممنون که موندی تا الان اگه نبودین من نمیدونم باید چیکار میکردم
-کاری نکردم که...مراقب خودت باش خانوم کوچولو
+کوچولو اون داداشه یالغوزته که نمیبینمش
-باشه اون لندهورم میارم پیشت
باهمه خدافظی کردمو رفتم بیرون یه راس رفتم سمته ماشینو بعدم خونه
سریع یه دوش گرفتمو یه کت شلوار سیاه با پیرهن سفید پوشیدمو مدرکارو گزاشتم توی کیفو رفتم بیرون و ماشینو روشن کردم
همونطور که میرفتم سمته خونه آرسام بهش زنگ زدم که هر چی زنگ خورد جواب نداد
قطع کردم و سریع تر روندم
جلو خونش رسیدم پیاده شدمو زنگ خونه رو زدم
+بــه داشیی بیا تو
درو زدو رفتم تو
رفتم تو ساختمو که صدای خنده ی چنتا دخترو شنیدم
+نکـــن آرشاااام😅 😅 😅
+جووون😅
وقتی رفتم داخلو دیدم چنتا دختر دورشنو خودشم داره یکیشو غلغلک میده عصبی گفتم
-آرشام الان جلسه داریم اونوخ گوشیتو انداختی یه ورو میخندی؟
ادامه میدم دوستان...نظر
جیق جیق نکنین میخوام واسه امتحان فردام بخونم
Roman._.khoon
۸.۴k
۲۶ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.