پارت سوم
تو فکر بودم که با صدای زنگ گوشیم به خودم اومدم دیدم خانم شین هست (خانم شین معلم جه یون هست)
گوشی رو برداشتم ولی ای کاش بر نمیداشتم دنیا رو سرم خراب شد رو زمین افتادم و با هق هق گفتم کدوم بیمارستان درجا پاشدم و با دست لرزون کلید رو برداشتم به طرف ماشینم دویدم با سرعت خودمو به بیمارستان رسوندم و تو راه به خاطر شدت گریه هام نزدیک بود تصادف کنم
با ورودم به بیمارستان هوا رو وارد ریه هام کردم اره من به این بو عادت داشتم بوی الکل و سرم درجا به سمت خانم اوه دویدم اره از بس که اینجا میومدم همه منو میشناختن
با لکنت و هق هق پرسیدم
جه یون ههه کج جا هس تش
با چشم دنبال دکتر جه یون میگشتم تا اینکه دیدمش داره به سمتم میاد با سرعت به طرفش دویدم و با هق پرسیدم
جه یون هق خوبه هق کجاست؟
دکتر محبت آمیز دستم رو گرفت و گفت آروم باش ولی از توی چشماش میتونستم نگرانی رو ببینم
با دکتر به سمت اتاقش رفتیم تا صحبت کنیم
وقتی رسیدیم یه لیوان آب دستم داد و گفت بخور و بشین گفتم نمیخوام خوبم جه یون چش شده گفت بهتره بشینی تا بگم
از این حرفا فهمیدم خبر بدی داره پس با ترس نشستم و به لباش زل زدم منتظر بودم اون لباش از هم باز بشه و چیزی بگه کل زندگی من بسته به حرفی بود که از دهن اون خارج میشد چه مسخره
خو بسه دیگه ولی اصلا حمایت نمیکنید با خودم میگم چون شاید اول فیک هستش حمایت نمیکنید شاید اولاش چرت باشه ولی عمقش خیلی قشنگه
حداقل دیگه پنج لایک
گوشی رو برداشتم ولی ای کاش بر نمیداشتم دنیا رو سرم خراب شد رو زمین افتادم و با هق هق گفتم کدوم بیمارستان درجا پاشدم و با دست لرزون کلید رو برداشتم به طرف ماشینم دویدم با سرعت خودمو به بیمارستان رسوندم و تو راه به خاطر شدت گریه هام نزدیک بود تصادف کنم
با ورودم به بیمارستان هوا رو وارد ریه هام کردم اره من به این بو عادت داشتم بوی الکل و سرم درجا به سمت خانم اوه دویدم اره از بس که اینجا میومدم همه منو میشناختن
با لکنت و هق هق پرسیدم
جه یون ههه کج جا هس تش
با چشم دنبال دکتر جه یون میگشتم تا اینکه دیدمش داره به سمتم میاد با سرعت به طرفش دویدم و با هق پرسیدم
جه یون هق خوبه هق کجاست؟
دکتر محبت آمیز دستم رو گرفت و گفت آروم باش ولی از توی چشماش میتونستم نگرانی رو ببینم
با دکتر به سمت اتاقش رفتیم تا صحبت کنیم
وقتی رسیدیم یه لیوان آب دستم داد و گفت بخور و بشین گفتم نمیخوام خوبم جه یون چش شده گفت بهتره بشینی تا بگم
از این حرفا فهمیدم خبر بدی داره پس با ترس نشستم و به لباش زل زدم منتظر بودم اون لباش از هم باز بشه و چیزی بگه کل زندگی من بسته به حرفی بود که از دهن اون خارج میشد چه مسخره
خو بسه دیگه ولی اصلا حمایت نمیکنید با خودم میگم چون شاید اول فیک هستش حمایت نمیکنید شاید اولاش چرت باشه ولی عمقش خیلی قشنگه
حداقل دیگه پنج لایک
۳۴.۱k
۱۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.