UNRECOGNIZABIE PART ③
~-----------------------------------------------------------------------~
همون که جیمین بهش گفت فرشته: امشب یه ساعت دیر تر اومدی، میدونی چقدر نگران شدم؟! «عصبی ولی کیوت»
جیمین: ببخشید عزیزم، تو ترافیک موندم. «لبخند»
همون دختره:.. باشه، بخشیدم، چون تقصیر تو نبود.
جیمین: مرسی خوشگلم، حالا بسهه من خیلی گشنمههه شام چی داریم؟:/
دختره: هیچی✓
جیمین: عهههه مین جه خو داشتم میومدم خونه نگفتی برای داداش بدبختم یه چی درست کنم نمیره؟! «بلی بلی آجی شه فیشار نقولین👍😔»
مین جه«اسم دخترس»: باشه بابااا شوخی کردم، جاجانگ میون داریم
جیمین: آخ جوننن بیا بخوریمممم.
«راوی»
جیمین و مین جه شامشون و خوردن و نشستن باهم یکم حرف زدن پفیلا خوردن و فیلم دیدن و همین دیگه بعد رفتن تو بغل هم خوابیدن✓ «دوزتان یادآوری کنم که خواهر و برادرن و بازم فیشار نقولین👍😔»
~-----------------------------------------------------------------------~
«جونگ کوک ویو»
با تهیونگ رفتیم خونه «جونگ کوک و تهیونگ باهم داداش داداشن✓»
اول یک ساعت برای سوجین توضیح دادیم که چرا دیر کردیم و اینا... « سوجین خواهرشونه✓»
بعد نشستیم و شام خوردیم، حرف زدیم، فیلم دیدیم و بعد سه تایی خوابیدیم. «نه به ذهن منحرف👍😔»
~-----------------------------------------------------------------------~
«آشنایی با خواهران کیم و پارک»
مین جه: خواهر کوچولوی جیمین، 23 سالشه، درونگرا، خون سرد، کیوت، بی اعصاب و بهترین دوست سوجین.
سوجین: خواهر کوچولوی تهیونگ، خواهر بزرگ کوک، 27 سالشه، برونگرا، خون گرم، حساس، جدی، آروم، دارک و بهترین دوست مین جه.
«دوزتان اینم بگم که فامیلی کوک تو فیک کیم عه✓»
~-----------------------------------------------------------------------~
شما بعد دیدن این پارت: آخیشش پس خواهرش بود✓ حالا اینا به کنار، چرا اسم فیک اینقدر عجیبه؟ این که یه داستان معمولیه، از کجا شروع میشه؟ مدوسا جان ما هنوز نمیدونیم چه پرونده ایه ها، نمیخوای توضیح بدیییی؟!
~-----------------------------------------------------------------------~
«مدوسا صحبت میکنه»
خب خب🌚 دوزتان داستان به احتمال زیاد از پارت بعد جدی میشه✓ این پارت فقط برای این بود که شما بدونید دوتا خواهر داریم که بهترین دوست همن و باهاشون هم آشنا بشید✓
همون که جیمین بهش گفت فرشته: امشب یه ساعت دیر تر اومدی، میدونی چقدر نگران شدم؟! «عصبی ولی کیوت»
جیمین: ببخشید عزیزم، تو ترافیک موندم. «لبخند»
همون دختره:.. باشه، بخشیدم، چون تقصیر تو نبود.
جیمین: مرسی خوشگلم، حالا بسهه من خیلی گشنمههه شام چی داریم؟:/
دختره: هیچی✓
جیمین: عهههه مین جه خو داشتم میومدم خونه نگفتی برای داداش بدبختم یه چی درست کنم نمیره؟! «بلی بلی آجی شه فیشار نقولین👍😔»
مین جه«اسم دخترس»: باشه بابااا شوخی کردم، جاجانگ میون داریم
جیمین: آخ جوننن بیا بخوریمممم.
«راوی»
جیمین و مین جه شامشون و خوردن و نشستن باهم یکم حرف زدن پفیلا خوردن و فیلم دیدن و همین دیگه بعد رفتن تو بغل هم خوابیدن✓ «دوزتان یادآوری کنم که خواهر و برادرن و بازم فیشار نقولین👍😔»
~-----------------------------------------------------------------------~
«جونگ کوک ویو»
با تهیونگ رفتیم خونه «جونگ کوک و تهیونگ باهم داداش داداشن✓»
اول یک ساعت برای سوجین توضیح دادیم که چرا دیر کردیم و اینا... « سوجین خواهرشونه✓»
بعد نشستیم و شام خوردیم، حرف زدیم، فیلم دیدیم و بعد سه تایی خوابیدیم. «نه به ذهن منحرف👍😔»
~-----------------------------------------------------------------------~
«آشنایی با خواهران کیم و پارک»
مین جه: خواهر کوچولوی جیمین، 23 سالشه، درونگرا، خون سرد، کیوت، بی اعصاب و بهترین دوست سوجین.
سوجین: خواهر کوچولوی تهیونگ، خواهر بزرگ کوک، 27 سالشه، برونگرا، خون گرم، حساس، جدی، آروم، دارک و بهترین دوست مین جه.
«دوزتان اینم بگم که فامیلی کوک تو فیک کیم عه✓»
~-----------------------------------------------------------------------~
شما بعد دیدن این پارت: آخیشش پس خواهرش بود✓ حالا اینا به کنار، چرا اسم فیک اینقدر عجیبه؟ این که یه داستان معمولیه، از کجا شروع میشه؟ مدوسا جان ما هنوز نمیدونیم چه پرونده ایه ها، نمیخوای توضیح بدیییی؟!
~-----------------------------------------------------------------------~
«مدوسا صحبت میکنه»
خب خب🌚 دوزتان داستان به احتمال زیاد از پارت بعد جدی میشه✓ این پارت فقط برای این بود که شما بدونید دوتا خواهر داریم که بهترین دوست همن و باهاشون هم آشنا بشید✓
۸.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.