make you mine part : ۵
دوسش داشتی ،ولی اینو درک کرده بودی که رابطه شما نمیتونه اونطوری بشه...
صبح که شد رفتی پیش مامانت
مامان س : سومین امروز بی تی اس استیج داره... و منم باید برم ولی تو لازم نیست بیای... برو یکم شهر رو بگرد
یکمم بهت پول داد...
+ باشه مرسی
وقتی داشتی از هتل میرفتی بیرون جونگکوک رو دیدی ولی جلو نیومد که باهات حرف بزنه تو هم نگاهتو قایم کردی و رد شدی از هتل خارج شدی
+ باورم نمیشه دارم از عشق زندگیم فرار میکنم...هیییی!
هندزفری رو گذاشتی روی گوشت و قدم زدی فکرت خیلی مشغول بود فقط داشتی به حرفای دیروزتون فکر میکردی و اون بوسه!
تا ساعت 8 شب برگشتی هتل هنوز نیومده بودن تو هم رفتی اتاقت و رو تختت دراز کشیدی...
ساعت 10 بود حدودا که اومدن هتل همه اومده بودن ولی جونگکوک نبود...
از حرفای اعضا فهمیدی که نیومده و خودش تنهایی رفته بیرون یکم نگران شدی ولی خیلی جدی نگرفتی
1 ساعت، 2 ساعت، 3 ساعت...
هر چی اعضا بهش زنگ میزدن بر نمیداشت تو هم زنگ میزدی ولی خاموش بود دیگه واقعا نگران شده بودی همه نگران بودن
بقیه افتادن به خیابون های لس آنجلس که پیداش کنن... ولی مامانت اجازه نداد که تو بری!
تو هم مجبور شدی و رفتی پشت بوم!
دیدی که جونگکوک یه گوشه اونجا نشسته دستش هم یه شیشه است بدو بدو رفتی پیشش
+ تو اینجا بودی! همه دارن دنبالت میگردن...
خواستی بری تا به بقیه خبر بدی ولی از دستت گرفت
+ بقیه دارن دنبالت میگردن باید بهشون بگم...
_ سومین....
برگشتی بهش نگاه کردی!
_من خیلی....خیلی دوست دارم!
+ تو الان مستی ببین هوا سرده بیا بریم سرما میخوری
_چرا...نمیخوای بفهمی....من که...من که نفهم نیستم...
+ چیو نمیفهمم!؟
_ میدونم سخته باهم باشیم...میدونم...من...ولی.... ولی...با اینحال میخوام...میخوام مال من باشی
+ جونگکوک ببین من...
_ اول به من گوش بده،اول به من گوش..بده! من اصلا با اینکه تو چطور دختر هستی یا اینکه تو سیگار... سیگار میکشی.... کاری ندارم... فقط... فقط میخوام.... مال من... باشی...
+ ولی تو...
_ ببین من الان تو چه وضعیتی ام...ببین...من بدون تو اینه وضعیتم!
ناخودآگاه گریه ات گرفت
ادامه داخل کامنت ها
صبح که شد رفتی پیش مامانت
مامان س : سومین امروز بی تی اس استیج داره... و منم باید برم ولی تو لازم نیست بیای... برو یکم شهر رو بگرد
یکمم بهت پول داد...
+ باشه مرسی
وقتی داشتی از هتل میرفتی بیرون جونگکوک رو دیدی ولی جلو نیومد که باهات حرف بزنه تو هم نگاهتو قایم کردی و رد شدی از هتل خارج شدی
+ باورم نمیشه دارم از عشق زندگیم فرار میکنم...هیییی!
هندزفری رو گذاشتی روی گوشت و قدم زدی فکرت خیلی مشغول بود فقط داشتی به حرفای دیروزتون فکر میکردی و اون بوسه!
تا ساعت 8 شب برگشتی هتل هنوز نیومده بودن تو هم رفتی اتاقت و رو تختت دراز کشیدی...
ساعت 10 بود حدودا که اومدن هتل همه اومده بودن ولی جونگکوک نبود...
از حرفای اعضا فهمیدی که نیومده و خودش تنهایی رفته بیرون یکم نگران شدی ولی خیلی جدی نگرفتی
1 ساعت، 2 ساعت، 3 ساعت...
هر چی اعضا بهش زنگ میزدن بر نمیداشت تو هم زنگ میزدی ولی خاموش بود دیگه واقعا نگران شده بودی همه نگران بودن
بقیه افتادن به خیابون های لس آنجلس که پیداش کنن... ولی مامانت اجازه نداد که تو بری!
تو هم مجبور شدی و رفتی پشت بوم!
دیدی که جونگکوک یه گوشه اونجا نشسته دستش هم یه شیشه است بدو بدو رفتی پیشش
+ تو اینجا بودی! همه دارن دنبالت میگردن...
خواستی بری تا به بقیه خبر بدی ولی از دستت گرفت
+ بقیه دارن دنبالت میگردن باید بهشون بگم...
_ سومین....
برگشتی بهش نگاه کردی!
_من خیلی....خیلی دوست دارم!
+ تو الان مستی ببین هوا سرده بیا بریم سرما میخوری
_چرا...نمیخوای بفهمی....من که...من که نفهم نیستم...
+ چیو نمیفهمم!؟
_ میدونم سخته باهم باشیم...میدونم...من...ولی.... ولی...با اینحال میخوام...میخوام مال من باشی
+ جونگکوک ببین من...
_ اول به من گوش بده،اول به من گوش..بده! من اصلا با اینکه تو چطور دختر هستی یا اینکه تو سیگار... سیگار میکشی.... کاری ندارم... فقط... فقط میخوام.... مال من... باشی...
+ ولی تو...
_ ببین من الان تو چه وضعیتی ام...ببین...من بدون تو اینه وضعیتم!
ناخودآگاه گریه ات گرفت
ادامه داخل کامنت ها
۱۰.۶k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.