پارت ۶
که یهو.......
که یهو با خودم گفتم گفتم اسم استیج یونگی هم شوگاعهههههههیه جیغ از خوشحالی کشیدم بدو بدو رفتم سوار ماشین شدم و به سمت خونه ی یونگی حرکت کردم تا یونگی درو باز کرد پریدم بغلش
یونگی ویو
اعضا اومده بودن خونم یکوچولو با هم وقت بگزرونیم که یهو زنگ خونه خورد و من وقتی باز کردم ا. ت پرید بغلم
پسرا به من و ا. ت با تعجب زل زده بودن که ا. ت برگشت گفت
ا. ت: خو دیگه فهمیدین چه میشه کرد هعی البته در آینده ی نه چندان دوری میفهمیدین😂😅
یونگی: یااااا ا. تتتتت
ا. ت: 😑 تو هم دوست داری منم بهت بگم یونگیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
( جهان لرزید)
حالا جواب منو بده وقتی بچه بودی تصادف کردی درسته؟
یونگی: اره چطور؟
ا. ت: بعد دوستی که اسمش ا. ت باشه نداشتی؟
یونگی؛: آرهههه چطور مبگو دیهههههه
ا. ت: خب راستش رو بخوای من... من اون دوستتم
ببخشید کم شد داشتم سر کلاس مینوشتم😂
احتمالا تا شب بپارت بعدی رو میزارم
که یهو با خودم گفتم گفتم اسم استیج یونگی هم شوگاعهههههههیه جیغ از خوشحالی کشیدم بدو بدو رفتم سوار ماشین شدم و به سمت خونه ی یونگی حرکت کردم تا یونگی درو باز کرد پریدم بغلش
یونگی ویو
اعضا اومده بودن خونم یکوچولو با هم وقت بگزرونیم که یهو زنگ خونه خورد و من وقتی باز کردم ا. ت پرید بغلم
پسرا به من و ا. ت با تعجب زل زده بودن که ا. ت برگشت گفت
ا. ت: خو دیگه فهمیدین چه میشه کرد هعی البته در آینده ی نه چندان دوری میفهمیدین😂😅
یونگی: یااااا ا. تتتتت
ا. ت: 😑 تو هم دوست داری منم بهت بگم یونگیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
( جهان لرزید)
حالا جواب منو بده وقتی بچه بودی تصادف کردی درسته؟
یونگی: اره چطور؟
ا. ت: بعد دوستی که اسمش ا. ت باشه نداشتی؟
یونگی؛: آرهههه چطور مبگو دیهههههه
ا. ت: خب راستش رو بخوای من... من اون دوستتم
ببخشید کم شد داشتم سر کلاس مینوشتم😂
احتمالا تا شب بپارت بعدی رو میزارم
۱۵.۰k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.