مثل بد بویه🏈🟤 بخونش پشیمون نمیشی لایکو فالو یادت نره ارمی جونم🟤🏈
فقط یک لحظه❤️🍓
پارت 1🍓❤️
سلام من ا.ت هستم و 12 سالی میشه که تو شهر سئول زندگی میکنم
من با خواهرم مین جو وین زندگی میکنم پدر مادرمون طلاق گرفتنو مارو ول کردن
خواهرم شبا خونه نمیادو با پسرا پارتی میکنه و مشروب میخوره
مین جو وین یه بار منو کشوند پارتی
و مجبورم کرد مست کنم
وقتی مست شدم(اولین بارم بود مَست میکنم)
یه پسره اومدو مثل ملکه ها بهم گفت:مایل رقصیدن با من پرنسس؟
نفهمیدم چی میگه ولی یادمه قبول کردم
وقتی داشتیم میرقصیدیم
ازم پرسید شمارت؟🌸🍪
و منم گفتم😬😬
از اون روز به بعد.
همش بهم زنگ میزنه
حالا بین خودمون بمونه
کم کم دارم عاشقش میشم🤗🤗
وقتی به خواهرم گفتم با خنده گفت:تو اولین بارته جنبه نداری فردا کات میکنی باهاش
گفتم:هان چی چی میگی؟؟؟
خندیدو گفت:هیچی هیچی
وقتی از اون پسره
پرسیدم اسمش چیه بهم گفت:
من جئون جونگ کوک هستم تو بهم بگو کوک
اینو که گفت........
برگام ریخت
اون خیلی هاته😬🖤
وقتی به خواهرم گفتم گفت:باباااا تو خیلی خوش شانسی تو اولین پارتی.....اصن اوفففففف
شب که شد تو پارتی
کوک رو دیدم
اون تا دید خواهرم حواسش نیست
زود منو گذاشت تو ماشینو برد خونش
خونش چه چیزی بودددد😬🖤
بهش گفتم:اتاق من کو خوابم میاد(مست هم بودم)
کوک هم که مست بود بهم گفت:تو با من تویه اتاق میخوابی منم که زیاد خورده بودم گفتم:اوکیه
و تا صبح کارای خاکبرسری😂😈
(برای کسانی که نمیدونن یعنی بوس و چیزای دیگه....)
فقط یک لحظه🍓❤️
پایان پارت 1❤️🍓
پارت 1🍓❤️
سلام من ا.ت هستم و 12 سالی میشه که تو شهر سئول زندگی میکنم
من با خواهرم مین جو وین زندگی میکنم پدر مادرمون طلاق گرفتنو مارو ول کردن
خواهرم شبا خونه نمیادو با پسرا پارتی میکنه و مشروب میخوره
مین جو وین یه بار منو کشوند پارتی
و مجبورم کرد مست کنم
وقتی مست شدم(اولین بارم بود مَست میکنم)
یه پسره اومدو مثل ملکه ها بهم گفت:مایل رقصیدن با من پرنسس؟
نفهمیدم چی میگه ولی یادمه قبول کردم
وقتی داشتیم میرقصیدیم
ازم پرسید شمارت؟🌸🍪
و منم گفتم😬😬
از اون روز به بعد.
همش بهم زنگ میزنه
حالا بین خودمون بمونه
کم کم دارم عاشقش میشم🤗🤗
وقتی به خواهرم گفتم با خنده گفت:تو اولین بارته جنبه نداری فردا کات میکنی باهاش
گفتم:هان چی چی میگی؟؟؟
خندیدو گفت:هیچی هیچی
وقتی از اون پسره
پرسیدم اسمش چیه بهم گفت:
من جئون جونگ کوک هستم تو بهم بگو کوک
اینو که گفت........
برگام ریخت
اون خیلی هاته😬🖤
وقتی به خواهرم گفتم گفت:باباااا تو خیلی خوش شانسی تو اولین پارتی.....اصن اوفففففف
شب که شد تو پارتی
کوک رو دیدم
اون تا دید خواهرم حواسش نیست
زود منو گذاشت تو ماشینو برد خونش
خونش چه چیزی بودددد😬🖤
بهش گفتم:اتاق من کو خوابم میاد(مست هم بودم)
کوک هم که مست بود بهم گفت:تو با من تویه اتاق میخوابی منم که زیاد خورده بودم گفتم:اوکیه
و تا صبح کارای خاکبرسری😂😈
(برای کسانی که نمیدونن یعنی بوس و چیزای دیگه....)
فقط یک لحظه🍓❤️
پایان پارت 1❤️🍓
۲.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲