پارت ۱۲۰ رمان تقاص
ارسلان: مامانم
_اها
از پیاماشون معلوم بود مامانش چون خیلی ادبی و بدون غلط بود سرم گذاشتم رو سینه ارسلان و خوابیدم
~ارسلان
دیانا سرش گذاشت رو سینم سرش بوسیدم و سرش گذاشتم رو بالشت و خودم بقلش کرد جوری که به زور بتون نفس بکش
~دیانا
از خواب بیدار شدم صبح بود ارسلان خواب بود و سفت بغلم کرده بود هرچی تلاش کردم بلند شم ارسلان سفت تر بقلم میکرد و گفت
_کجا شما همینجا میمونید
سرش اورد نزدیک و لباش گذاشت رو لبم یهو
_اها
از پیاماشون معلوم بود مامانش چون خیلی ادبی و بدون غلط بود سرم گذاشتم رو سینه ارسلان و خوابیدم
~ارسلان
دیانا سرش گذاشت رو سینم سرش بوسیدم و سرش گذاشتم رو بالشت و خودم بقلش کرد جوری که به زور بتون نفس بکش
~دیانا
از خواب بیدار شدم صبح بود ارسلان خواب بود و سفت بغلم کرده بود هرچی تلاش کردم بلند شم ارسلان سفت تر بقلم میکرد و گفت
_کجا شما همینجا میمونید
سرش اورد نزدیک و لباش گذاشت رو لبم یهو
۹.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۰