آیدل من
ویو کوک
ته رفت رو به ات کردم ببین اینکارو کردم چون تحریک شده بودم اونم بخاطر تو و کسی دیگه هم نبود بتونم ببوسمش و اینکه یه حسایی هم بهت داشتم من قبلا هم دیده بودمت حتی وقتی تازه دنیا اومدی من از اونموقع با ته دوست بودم وهرروز میومدم اینجا و میخاستم بگم اگه میشه باهام رل بزنی؟ ات:دارمم خواب میبینم الان کوک داره بهم اعتراف میکنه کو کمنم دوستت دارم و داشتم ولی نمیشه آخه تو ایدلی کوک:خوب باشم مگه نمیتونم رل بزنم؟ ات:هووم راست میگی پس اگه من قبول کنم باهم رلیم ؟ کوک :آره ات:اوکیی پس قبوله کوک:مرسی
ویو ات
کوک به سمتم حمله ور شد وانداختم رو تخت و شروع کرد به بوسیدنم منم همراهیش کردم و نفس کم آوردیم و جدا شدیم کوک سرشو برد تو گردم و گفت کوک:داری دیوونم اگه همینجوری پیش بریم تضمین نمیکنم سالم بمونی ات:کوک خطرناک شدیا بیا بریم پایین الان ته میاد کوک :شمارتو بده ات:اها بیا رفتن پایین ته:بلخره اومدین از گشنگی مردمم کوک:لب تابو پیدا نکردم معلوم نیست کجا گزاشتیش شروع کردیم به غذا خوردن وتمام شد کوک گفت کوک:ببخشید خاله خیلی زحمت دادم ببخشید خدافظ آخرش نگاه من کرد وجوری بهم چشمک زد که کسی ندید م ات:نه عزیزم اینجا خونه خودته هروقت خواستی بیا اینجا کوک:ممنون خاله خدافظ م ات:خدافظ عزیزم ته:هوووی کو ک واسه مامانم لوس بازی در نیاار کوک:چشم آقای حسود
ویو کوک :رفتم تو ماشین ته:به کی پیام میدی کوک:ب ت چ ته:رل زدی؟ کوک:هووم چی نه ته:حالا کیه کوک:بعد میگم ته:به کمپانی گفتی کوک:ن امروز میخواستم برم بگمم ته:پس باهم میریم کوک:ی چی بگم جرم نمیدیی
ته رفت رو به ات کردم ببین اینکارو کردم چون تحریک شده بودم اونم بخاطر تو و کسی دیگه هم نبود بتونم ببوسمش و اینکه یه حسایی هم بهت داشتم من قبلا هم دیده بودمت حتی وقتی تازه دنیا اومدی من از اونموقع با ته دوست بودم وهرروز میومدم اینجا و میخاستم بگم اگه میشه باهام رل بزنی؟ ات:دارمم خواب میبینم الان کوک داره بهم اعتراف میکنه کو کمنم دوستت دارم و داشتم ولی نمیشه آخه تو ایدلی کوک:خوب باشم مگه نمیتونم رل بزنم؟ ات:هووم راست میگی پس اگه من قبول کنم باهم رلیم ؟ کوک :آره ات:اوکیی پس قبوله کوک:مرسی
ویو ات
کوک به سمتم حمله ور شد وانداختم رو تخت و شروع کرد به بوسیدنم منم همراهیش کردم و نفس کم آوردیم و جدا شدیم کوک سرشو برد تو گردم و گفت کوک:داری دیوونم اگه همینجوری پیش بریم تضمین نمیکنم سالم بمونی ات:کوک خطرناک شدیا بیا بریم پایین الان ته میاد کوک :شمارتو بده ات:اها بیا رفتن پایین ته:بلخره اومدین از گشنگی مردمم کوک:لب تابو پیدا نکردم معلوم نیست کجا گزاشتیش شروع کردیم به غذا خوردن وتمام شد کوک گفت کوک:ببخشید خاله خیلی زحمت دادم ببخشید خدافظ آخرش نگاه من کرد وجوری بهم چشمک زد که کسی ندید م ات:نه عزیزم اینجا خونه خودته هروقت خواستی بیا اینجا کوک:ممنون خاله خدافظ م ات:خدافظ عزیزم ته:هوووی کو ک واسه مامانم لوس بازی در نیاار کوک:چشم آقای حسود
ویو کوک :رفتم تو ماشین ته:به کی پیام میدی کوک:ب ت چ ته:رل زدی؟ کوک:هووم چی نه ته:حالا کیه کوک:بعد میگم ته:به کمپانی گفتی کوک:ن امروز میخواستم برم بگمم ته:پس باهم میریم کوک:ی چی بگم جرم نمیدیی
۱.۵k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.