- من با شب ها سرِ جنگ نداشتم ؛
- من با شب ها سرِ جنگ نداشتم ؛
این او بود ك هوسها میزد به سرش . .
بوسه میخواست ؛
آغوش .
و خوابی تنگاتنگ با نفس هایی داغ .
من سعی کردم قانعش کنم ؛
تنهایی گاهی تقدیری چند ساله میشود . .
باید سوخت و ساخت .
اما او جوری رویا میبافت ك . .
مرا هم به عمقِ تار و پودِ تقلای خواستن گره میزد .
شب ها را نمیشود هیچ جوره راضی کرد ؛
خودت برایش توضیح بده چرا نیستی .
آغوشت کجاست . .
و بوسه هایت را بر گلوی ك مُهر میکنی :)!🖤
غـم تاابد#R
این او بود ك هوسها میزد به سرش . .
بوسه میخواست ؛
آغوش .
و خوابی تنگاتنگ با نفس هایی داغ .
من سعی کردم قانعش کنم ؛
تنهایی گاهی تقدیری چند ساله میشود . .
باید سوخت و ساخت .
اما او جوری رویا میبافت ك . .
مرا هم به عمقِ تار و پودِ تقلای خواستن گره میزد .
شب ها را نمیشود هیچ جوره راضی کرد ؛
خودت برایش توضیح بده چرا نیستی .
آغوشت کجاست . .
و بوسه هایت را بر گلوی ك مُهر میکنی :)!🖤
غـم تاابد#R
۲.۲k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.