پارت ۶۲ ازدواج اجباری

پارت ۶۲ ازدواج اجباری


ویو ا/ت

رفتم حمام یه دوش نیم ساعته گرفتم امدم بیرون روتین پوستیمو انجام دادم و بعد موهامو خشک کردم یه میکاپ لایت کردم و لباسمو پوشیدم تن نیونجین هم لباس پوشیدم ( عکس میزارم) و رفتم پایین که جونگکوک و شوگا خشک شده بودن

- مردین ؟
× زیبایت منو کشته
- پس بمیر
¢ توی این چندماه که باهم وقت میگذروندیم همه‌ی لباسات یک طرف این یک طرف دیگه
- پس جذابیتم چشمتو کور کرد اقای جئون
¢ اره خانم جئ.......چیزه مین
× { درحال حرص خوردن }
- بریم جونگکوکی
¢ بریم
- بای
¢ فعلأ

ادمینتون: جونگکوک و ا/ت رفتم پاساژ
ا/ت کلی خرید کرده بود مثلاً:« قاب گوشی‌ــ‌کفش لباس‌ـــ‌لباس برای نیونجین
جونگکوک هم قاب گوشی خرید با لباس و کفش فقط ا/ت رو آورده بود خرید

[ پرش زمانی به ساعت 7 که همه خانه هستن ]

مادرش. ما دیگه بریم بیشتر از این مزاحم نمیشیم
مادرت. این چه حرفی آخه
پدرش. نوم خوبه دخترم
- اره حالش خوبه
پدرش. خداروشکر
÷ کاش امروز که میرفتی بازار من نیونجین رو نگه میداشتم
- خاله میخواستم براش لباس بگیرم و ببرمش بیرون وگرنه میدادمش به تو از این به بد میرم بیرون تو نگهش دار
÷ اوک
× من نگهش میدارم خوب
- خالم میخواد نگه داره
& نمیدونم چرا حس میکنم نیونجین قرار اخلاقش مثل ا/ت بشه
@ وایییی یکی کم بود یکی دیگه اضافه شد
- یعنی انقدر باهام مشکل دارین
& نه