part 38
part 38
ماشین اونا به خونه رسید و کوک دید که داداش خاش هنوز نیومدن😈
ا.ت دیاک کوک رو ول کرد و در ماشین رو باز کرد که پیاده بشه که کوک دستش رو محکم گرفت .
کوک : من بهت نگفتم ولش کنی
ا.ت : چی ! ولی ما که رسیدیم خونه دیگه
کوک : بگیرش
ا.ت : ولی چجوری پیاده بشم . اصلا اگر کسی ببینه ...
کوک : گفتم بگیرش
ا.ت : ولی
کوک : بگیرش الان (عربده)
ا.ت از صدایی بلند کوک ترسید و دیاکش رو گرفت
کوک لبخند رضایتی زد بعد از ماشین پیاده شد و رفت جلوی ا.ت
کوک : دوباره بگیرش خانم کوچولو
ا.ت : یکی میبینه کوک
کوک : بگیرش عزیزم کی اهمیت میده
ا.ت دیاک کوک رو گرفت و کوک هم ا.ت رو توی بغلش کشید و رفتن داخل خونه
كوک : برو اتاق الان میام
-------------------------------------------------
ا.ت رفت تو اتاق ونشست روی تخت و به زمین خیره شد 👀
طولی نکشید که کوک در رو باز کرد و با ی لیوان شراب قرمز و ی جعبه . کوک شیشه شراب رو به ا.ت داد
کوک : بهتره برای کاری که می خام بکنیم خوب مست باشی
ا.ت : الان چیکار کنم ؟
کوک : لیوان رو ی نفس بخور
ا.ت کل لیوان رو ی نفس خورد ولی خیلی تلخ و بد مزه بود
ا.ت : آه تلخ بود . این جعبه چیه
کوک : از یکی از دوستای دال گرفتم . ی وسیله برای بازی
ا.ت : بازی؟ چه بازی ؟
کوک ا.ت رو گرفت و روی تخت داگیش کردش و آروم توی گوشش زمزمه کرد
کوک : من جای تو بودم آنقدر مشتاق نبودم
بیا 🫐 ک.ا.م.ن.ت 🌬️
ماشین اونا به خونه رسید و کوک دید که داداش خاش هنوز نیومدن😈
ا.ت دیاک کوک رو ول کرد و در ماشین رو باز کرد که پیاده بشه که کوک دستش رو محکم گرفت .
کوک : من بهت نگفتم ولش کنی
ا.ت : چی ! ولی ما که رسیدیم خونه دیگه
کوک : بگیرش
ا.ت : ولی چجوری پیاده بشم . اصلا اگر کسی ببینه ...
کوک : گفتم بگیرش
ا.ت : ولی
کوک : بگیرش الان (عربده)
ا.ت از صدایی بلند کوک ترسید و دیاکش رو گرفت
کوک لبخند رضایتی زد بعد از ماشین پیاده شد و رفت جلوی ا.ت
کوک : دوباره بگیرش خانم کوچولو
ا.ت : یکی میبینه کوک
کوک : بگیرش عزیزم کی اهمیت میده
ا.ت دیاک کوک رو گرفت و کوک هم ا.ت رو توی بغلش کشید و رفتن داخل خونه
كوک : برو اتاق الان میام
-------------------------------------------------
ا.ت رفت تو اتاق ونشست روی تخت و به زمین خیره شد 👀
طولی نکشید که کوک در رو باز کرد و با ی لیوان شراب قرمز و ی جعبه . کوک شیشه شراب رو به ا.ت داد
کوک : بهتره برای کاری که می خام بکنیم خوب مست باشی
ا.ت : الان چیکار کنم ؟
کوک : لیوان رو ی نفس بخور
ا.ت کل لیوان رو ی نفس خورد ولی خیلی تلخ و بد مزه بود
ا.ت : آه تلخ بود . این جعبه چیه
کوک : از یکی از دوستای دال گرفتم . ی وسیله برای بازی
ا.ت : بازی؟ چه بازی ؟
کوک ا.ت رو گرفت و روی تخت داگیش کردش و آروم توی گوشش زمزمه کرد
کوک : من جای تو بودم آنقدر مشتاق نبودم
بیا 🫐 ک.ا.م.ن.ت 🌬️
۳.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.