خواستگاری از کوک😁
خواستگاری از کوک😁
پارت چهارم😄
که با پیچیدن صدایی تو گوشم حس رمانتیکم به هم ریخت و چشمام مثل مجرمی که درحال ارتکاب به جرم دستگیر میشد درشت شد هردومون بلافاصله از هم فاصله گرفتیم انگار کوک بیشتر از من مضطرب شده بود لعنتی پدرو مادر درست وسط ریتم عاشقونمون سر رسیده بودن
مامان کوک: اوه عزیزم انگار وسط سالن خونمون یه اتفاقی درحال وقوع بوده
بابای کوک: خوب شد سر صحنه های بدتر سر نرسیدیم
که با این حرف پدرش گونه های کوک سرخ شدو گفت
پارت چهارم😄
که با پیچیدن صدایی تو گوشم حس رمانتیکم به هم ریخت و چشمام مثل مجرمی که درحال ارتکاب به جرم دستگیر میشد درشت شد هردومون بلافاصله از هم فاصله گرفتیم انگار کوک بیشتر از من مضطرب شده بود لعنتی پدرو مادر درست وسط ریتم عاشقونمون سر رسیده بودن
مامان کوک: اوه عزیزم انگار وسط سالن خونمون یه اتفاقی درحال وقوع بوده
بابای کوک: خوب شد سر صحنه های بدتر سر نرسیدیم
که با این حرف پدرش گونه های کوک سرخ شدو گفت
۲۴.۲k
۱۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.