بیمار من :)«پارت یازده»
(جیمین رفت سمت تخت و نشست رو تخت با چشمای خمار به ا/ت نگاه میکرد)
+نمیدونم چرا ولی الان بیشتر از هر وقت دیگه ای دلم میخواد مارک ات کنم و مهرمو روت بذارم (خمار و بم)
-جدی که نمی گی !؟جیمین حتا فکرشم نکن نمیخوام جی هون فکر کن تو نبودش سریع دوست پسر پیدا کردم و بهش خیانت کردم درست من اون حس اول دیگه نسبت به جی هون نداشتم و ندارم اما نمیخوام حس کنم تمام مدت گول اش زدم !
+واسم مهم نیست اون مردک چیه راجبت فکر میکنه من میخوام مهرمو روت بذارم تا هم بفهمن تو مال منی و حق ندارن نزدیکت بشن !
-جیمین ..
«حرف ا/ت با قرار گرفتن لبای جیمین رو لباش قط شد جیمین عمیق ا/ت میبوسید و کم کم رو تخت خوابوندش و روش خیم زد »
(از این جا به بعد اسمات اگه دوست نداری نخونه😁)
«جیمین از لبای ا/ت جدا شد بیشتر از هر موقع دیگه ای چشماش خمار شد بود و سرش برد تو گردن ا/ت و نفس عمیق کشید و بینیش با عطر ا/ت پر کرد»
+فردا حق نداری همچین عطر دیونه کنند ای بزنی بری پیش اون مردک فعمیدی !؟
«ا/ت سرش به نشونه مثبت تکونه داد و جیمین گردن ا/ت آروم خیس میبوسید و مارک اش میکرد جیمین کلافه به لباس ا/ت نگاه کرد و آروم دستش برد زیر لباس ا/ت و کمرش لمس کرد »
+این لباس بدجوری دار کلافم میکنه !نمیذار این بدن خوشگل ببینم !
«جیمین لباس ها ا/ت و خودش در اورد انداخت یه گوش جیمین از گردن تا شکم ا/ت کیس مارک میذاشت ا/ت ناله میکرد و این جیمین داشت دیونه تر میکرد بی طاقت باکسرشو در اورد و یهو وارد ا/ت کرد ا/ت جیغ زد و به ملافه چنگ زد جیمین وایساد ا/ت عادت کن و بعد شروع به حرکت کرد بعد چند مین ارضا شدن و نفس نفس میزدن جیمین از پشت ا/ت بغل کرد زیر دلش ماساژ داد و بعد چند مین به خواب رفتن »
(ویو فردا صبح ..)
«جیمین کم کم چشماشو باز کرد ا/ت کنارش نبود و جلوی آینه داشت با خودش ور میرفت جیمین با صدا بم و خوابالو گفت »
+بیب چیکار میکنی !؟چرا کنار من نیستی !
-امروز قرار برم دیدن جی هون و به لطفا شاهکار شما مجبور شدم زود پاشم تا این شاهکار ها رو مخفی کنم چون خیلی از زمان میگرفت !
«جیمین اخم کرد »
+چرا مخفیش می کنی این مهر من خودم مخصوص امروز برات گذاشتم (یکم عصبی)
-جیمین عزیزم اما اینطوری که نمیشه اون وقت به نظر جی هون من یه ادم خیانتکار به نظر میام میخوام خیلی دوستان از هم جدا شیم
+خیلی خوب اما منم باهات میام !
-جیمین ..
+نگران نباش نمیام نزدیکت از دور حواسم بهت هست
-اییی خدا از دست تو جیمین خیلی خوب !
+افرین بیبی !
«جیمین از رو تخت بلند شد رفت سمت ا/ت و شیطون نگاهش کرد »
+حالا دیگه وقت صبحونه است(لبخند شیطانی )
-گشنت !؟برو صبحونه بخوره منم میام
+گشنم که هست ولی گشنه غذا نه!
-پس گشنه چیه!؟
«جیمین لبخندش پر رنگ تر شد با انگشتش لبای ا/ت لمس میکرد »
+گرسنه اینام !
«ا/ت خندید و بوسه کوچیکی به لبای جیمین زد جیمین اخم کیوتی کرد »
+فقط همین !؟
-اره دیگه (خند)
«جیمین خم شد سمت ا/ت کمرش گرفت و بوسه ای طولانی به لباش زد»
+حالا شد !الان میتونیم دیگه غذا بخوریم
«ا/ت خندید جیمین دست ا/ت گرفت برد سمت آشپز خونه»
ادامه دارد…
+نمیدونم چرا ولی الان بیشتر از هر وقت دیگه ای دلم میخواد مارک ات کنم و مهرمو روت بذارم (خمار و بم)
-جدی که نمی گی !؟جیمین حتا فکرشم نکن نمیخوام جی هون فکر کن تو نبودش سریع دوست پسر پیدا کردم و بهش خیانت کردم درست من اون حس اول دیگه نسبت به جی هون نداشتم و ندارم اما نمیخوام حس کنم تمام مدت گول اش زدم !
+واسم مهم نیست اون مردک چیه راجبت فکر میکنه من میخوام مهرمو روت بذارم تا هم بفهمن تو مال منی و حق ندارن نزدیکت بشن !
-جیمین ..
«حرف ا/ت با قرار گرفتن لبای جیمین رو لباش قط شد جیمین عمیق ا/ت میبوسید و کم کم رو تخت خوابوندش و روش خیم زد »
(از این جا به بعد اسمات اگه دوست نداری نخونه😁)
«جیمین از لبای ا/ت جدا شد بیشتر از هر موقع دیگه ای چشماش خمار شد بود و سرش برد تو گردن ا/ت و نفس عمیق کشید و بینیش با عطر ا/ت پر کرد»
+فردا حق نداری همچین عطر دیونه کنند ای بزنی بری پیش اون مردک فعمیدی !؟
«ا/ت سرش به نشونه مثبت تکونه داد و جیمین گردن ا/ت آروم خیس میبوسید و مارک اش میکرد جیمین کلافه به لباس ا/ت نگاه کرد و آروم دستش برد زیر لباس ا/ت و کمرش لمس کرد »
+این لباس بدجوری دار کلافم میکنه !نمیذار این بدن خوشگل ببینم !
«جیمین لباس ها ا/ت و خودش در اورد انداخت یه گوش جیمین از گردن تا شکم ا/ت کیس مارک میذاشت ا/ت ناله میکرد و این جیمین داشت دیونه تر میکرد بی طاقت باکسرشو در اورد و یهو وارد ا/ت کرد ا/ت جیغ زد و به ملافه چنگ زد جیمین وایساد ا/ت عادت کن و بعد شروع به حرکت کرد بعد چند مین ارضا شدن و نفس نفس میزدن جیمین از پشت ا/ت بغل کرد زیر دلش ماساژ داد و بعد چند مین به خواب رفتن »
(ویو فردا صبح ..)
«جیمین کم کم چشماشو باز کرد ا/ت کنارش نبود و جلوی آینه داشت با خودش ور میرفت جیمین با صدا بم و خوابالو گفت »
+بیب چیکار میکنی !؟چرا کنار من نیستی !
-امروز قرار برم دیدن جی هون و به لطفا شاهکار شما مجبور شدم زود پاشم تا این شاهکار ها رو مخفی کنم چون خیلی از زمان میگرفت !
«جیمین اخم کرد »
+چرا مخفیش می کنی این مهر من خودم مخصوص امروز برات گذاشتم (یکم عصبی)
-جیمین عزیزم اما اینطوری که نمیشه اون وقت به نظر جی هون من یه ادم خیانتکار به نظر میام میخوام خیلی دوستان از هم جدا شیم
+خیلی خوب اما منم باهات میام !
-جیمین ..
+نگران نباش نمیام نزدیکت از دور حواسم بهت هست
-اییی خدا از دست تو جیمین خیلی خوب !
+افرین بیبی !
«جیمین از رو تخت بلند شد رفت سمت ا/ت و شیطون نگاهش کرد »
+حالا دیگه وقت صبحونه است(لبخند شیطانی )
-گشنت !؟برو صبحونه بخوره منم میام
+گشنم که هست ولی گشنه غذا نه!
-پس گشنه چیه!؟
«جیمین لبخندش پر رنگ تر شد با انگشتش لبای ا/ت لمس میکرد »
+گرسنه اینام !
«ا/ت خندید و بوسه کوچیکی به لبای جیمین زد جیمین اخم کیوتی کرد »
+فقط همین !؟
-اره دیگه (خند)
«جیمین خم شد سمت ا/ت کمرش گرفت و بوسه ای طولانی به لباش زد»
+حالا شد !الان میتونیم دیگه غذا بخوریم
«ا/ت خندید جیمین دست ا/ت گرفت برد سمت آشپز خونه»
ادامه دارد…
۱۷.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.